کلمه جو
صفحه اصلی

horribly


(عامیانه) بسیار، به شدت، بسیار بد، به طور وحشتناک، سهمگینانه، بسیار بد they treated her horribly آنها با او بسیار بد رفتار کردند

انگلیسی به فارسی

وحشت زده


به طور وحشتناک، سهمگینانه


(عامیانه) بسیار، به شدت، بسیار بد


انگلیسی به انگلیسی

• awfully, terribly, horrendously

جملات نمونه

1. they treated her horribly
آنها با او بسیار بد رفتار کردند.

2. The man began to scream horribly.
[ترجمه مهدیه] مرد به طور وحشتناکی شروع به فریاد کرد
[ترجمه mehdi] مرد شروع کرد به فریاد کشیدن به طور وحشتناکی
[ترجمه امین] مرد به طور وحشتناکی شروع به فریاد زدن کرد.
[ترجمه باران] مرد شروع کرد به داد زدن وحشتناک
[ترجمه ترگمان]مرد شروع به جیغ کشیدن کرد
[ترجمه گوگل]مرد شروع به فریاد وحشتناک کرد

3. The walls had been horribly vandalized with spray paint.
[ترجمه ترگمان]دیوارها با اسپری رنگ از کار افتاده بودند
[ترجمه گوگل]دیوارها با رنگ اسپری خراب شده اند

4. The walls have been horribly vandalized with spray paint.
[ترجمه ترگمان]دیوارها با اسپری رنگ به هم ریخته و ویران شده اند
[ترجمه گوگل]دیوارها با رنگ اسپری خراب شده اند

5. The toilets in that restaurant were horribly smelly.
[ترجمه بهار] توالت در آن رستوران به طرز وحشتناکی بد بو بود
[ترجمه ترگمان]توالت ها در آن رستوران به طرز وحشتناکی بو برده بودند
[ترجمه گوگل]توالت در آن رستوران به طرز وحشیانهی بدبختی بود

6. She was horribly disfigured by burns.
[ترجمه ترگمان]در اثر سوختگی بی اندازه زشت شده بود
[ترجمه گوگل]او به شدت با سوختگی ناسازگار بود

7. A two-year-old boy was horribly murdered.
[ترجمه ترگمان]یه پسر دو ساله به شدت به قتل رسیده
[ترجمه گوگل]یک پسر دو ساله وحشیانه کشته شد

8. He was horribly upset over her illness.
[ترجمه ترگمان]او به طرز وحشتناکی از بیماری او ناراحت بود
[ترجمه گوگل]او به شدت از بیماری او ناراحت بود

9. Her face was still horribly swollen.
[ترجمه ترگمان]صورتش هنوز به شدت ورم کرده بود
[ترجمه گوگل]چهره او هنوز به شدت متورم شده بود

10. Employing the wrong builder can be a horribly expensive mistake .
[ترجمه ترگمان]employing اشتباه میتونه یک اشتباه وحشتناک باشه
[ترجمه گوگل]استفاده از سازنده اشتباه می تواند یک اشتباه وحشتناک گران قیمت باشد

11. She was horribly aware that he was watching her every move.
[ترجمه ترگمان]به طرز وحشتناکی آگاه بود که او هر حرکت او را تماشا می کند
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه ای آگاه بود که او هر حرکتی را تماشا می کند

12. My shoulder is playing up horribly.
[ترجمه ترگمان]شانه ام به شدت بالا و پایین می رود
[ترجمه گوگل]شانه من بازی وحشتناک است

13. To Thomas, her laugh sounded horribly like a growl.
[ترجمه ترگمان]سر تا ماس خنده اش مثل یک غرش بود
[ترجمه گوگل]به توماس، خنده او به طرز وحشیانه ای مانند صدای خندیدن صدا کرد

14. Some friends of his found the play horribly offensive.
[ترجمه ترگمان]بعضی از دوستان او به طرز وحشتناکی زننده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از دوستانش در این بازی به طرز وحشیانه ای توهین آمیز یافتند

15. The whole plan had gone horribly wrong .
[ترجمه ترگمان]تمام نقشه به طرز وحشتناکی اشتباه شده بود
[ترجمه گوگل]کل طرح به طرز وحشیانهی اشتباه رفته بود

They treated her horribly.

آنها با او بسیار بد رفتار کردند.


پیشنهاد کاربران

سوء استفاده کردن ، استفاده بد کردن از چیزی یا کسی


کلمات دیگر: