معنی : بخشش، خوبی، احسان، لطف، مزیت، خیر، استدعاء، فرمان یادستوری بصورت استدعا، عیاش، خوشدل
معانی دیگر : تمنا، خواهش، استدعا، سود، فایده، بهره وری، نعمت الهی، (قدیمی)، (قدیمی) مهربان، گشاده دست، باسخاوت، خوشایند، عطیه
درخواست، فرمان یا دستوری بهصورت خواهش، عطیه، لطف، احسان، بخشش
advantage
Synonyms: benefaction, benefit, benevolence, blessing, break, compliment, donation, favor, gift, godsend, good, good fortune, grant, gratuity, help, largess, present, windfall
Antonyms: disadvantage
The king granted his boon.
سلطان تمنای او را اجابت کرد.
Electricity and T.V. are among the boons of civilization.
برق و تلویزیون جزو نعمتهای تمدن هستند.