1. a frivolous young woman who lacks courtesy
زن جوان و سبکسری که معرفت ندارد.
2. they consider going to the movies a frivolous activity
آنان سینما رفتن را کار بیهوده ای می دانند.
3. I think he sees her as a frivolous young woman.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم او را به چشم یک زن جوان جلف می بیند
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او را به عنوان یک زن جوان فریبنده می بیند
4. At 1 he's still rather frivolous and needs to grow up.
[ترجمه ترگمان]در سال اول هنوز خیلی سبک و سبک است و احتیاج دارد که بزرگ شود
[ترجمه گوگل]در 1 او هنوز آرام است و باید رشد کند
5. My young frivolous, is you give pain.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک من، تو درد می کشی
[ترجمه گوگل]جوانم ناامید است، درد می کنی
6. I just decided I was a bit too frivolous to be a doctor.
[ترجمه ترگمان]من به این نتیجه رسیدم که من کمی سبک هستم که یک دکتر باشم
[ترجمه گوگل]من فقط تصمیم گرفتم که کمی دشوار به نظر پزشک باشم
7. She thought that reading romantic novels was a frivolous way of spending her time.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که رمان های رمانتیک برای گذراندن وقت تلف می کنند
[ترجمه گوگل]او تصور می کرد که خواندن رمان های عاشقانه یک روش فریبکارانه برای صرف وقتش بود
8. The court discourages frivolous law suits.
[ترجمه ترگمان]دادگاه با ارائه قوانین جلف و سبک سر و کار خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]دادگاه اقدامات قانع کننده ای را ممنوع می کند
9. I feel like doing something completely frivolous today.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم امروز کارای احمقانه ای انجام میدم
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم که امروز چیزی کاملا ناامید می شوم
10. He dismissed her later poems as fey and frivolous.
[ترجمه ترگمان]مارتین اشعار خود را به عنوان fey و سبک مغز رد کرد
[ترجمه گوگل]او بعدا اشعار را به عنوان محکوم و بی پروایی رد کرد
11. Isabelle was a frivolous little fool, vain and flighty.
[ترجمه ترگمان]ایزابل یک احمق کوچک و پوچ و پوچ بود
[ترجمه گوگل]ایزابل یک احمق کوچک بود، بیهوده و بی رحمانه
12. For themostpart she was portrayed as a frivolous ingenue whose emotional and intellectual development was gently guided by her serious-minded husband.
[ترجمه ترگمان]برای themostpart، او به عنوان a سبک سر و کار به تصویر کشیده می شد که رشد عاطفی و عقلانی او به آرامی توسط همسر جدی او هدایت می شد
[ترجمه گوگل]برای همسرش، او به عنوان یک نگرانی ناامن به تصویر کشیده شد که توسعه ی ذهنی و فکری وی به آرامی توسط شوهر جدی او هدایت می شد
13. Its tone is playful and frivolous but it makes some valid criticisms.
[ترجمه ترگمان]لحن آن بازیگوش و سبک است، اما انتقادات معتبری به بار می آورد
[ترجمه گوگل]لحن آن بازیگرا و ناخوشایند است اما برخی انتقادات معتبر را می سازد
14. The distinction, if any, was in the less frivolous nature and superior literary quality of the madrigal texts.
[ترجمه ترگمان]این تمایز، اگر وجود داشته باشد، در طبع کم تر frivolous و کیفیت ادبی برتر متون madrigal قرار داشت
[ترجمه گوگل]تمایز، در صورت وجود، در طبیعت کمتر معتبر و کیفیت ادبی برتر متون مادریال بود