تقسیم نشده
undivided
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of divided.
• مشابه: single, sole, solid
• مشابه: single, sole, solid
• not divided, not partitioned
if you give something your undivided attention, you concentrate on it fully.
if you give something your undivided attention, you concentrate on it fully.
جملات نمونه
1. The estate passed undivided to his only son.
[ترجمه سجاد] املاک بی کم و کاست به تنها پسرش رسید.
[ترجمه ترگمان]تمام دارایی و دارایی تنها پسر او بود[ترجمه گوگل]این املاک به تنهایی پسر خود را به دست آورد
2. I couldn't give the programme my undivided attention.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانستم تمام توجه خود را به این برنامه معطوف کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم توجه خود را به این برنامه بیاموزم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم توجه خود را به این برنامه بیاموزم
3. Students are listening with undivided attention.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان به دقت به دقت گوش می دهند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان با توجه جدی گوش می کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان با توجه جدی گوش می کنند
4. You have my undivided attention.
[ترجمه ترگمان]تو توجه من رو جلب کردی
[ترجمه گوگل]شما توجه من را به خود جلب کرده اید
[ترجمه گوگل]شما توجه من را به خود جلب کرده اید
5. The military conflict continues to claim our undivided attention.
[ترجمه ترگمان]درگیری نظامی همچنان ادامه دارد تا توجه کامل ما را به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]مناقشات نظامی همچنان مورد توجه ما قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]مناقشات نظامی همچنان مورد توجه ما قرار گرفته است
6. Now he's gone, I can give you my undivided attention .
[ترجمه ترگمان]حالا او رفته، من می توانم تمام توجهم را به تو جلب کنم
[ترجمه گوگل]حالا او رفته است، من می توانم توجه شما را به خود جلب کنم
[ترجمه گوگل]حالا او رفته است، من می توانم توجه شما را به خود جلب کنم
7. I'll give the matter my undivided attention .
[ترجمه ترگمان]من توجه همه توجهم را جلب می کنم
[ترجمه گوگل]من توجه خود را بدون توجه به موضوع می آورم
[ترجمه گوگل]من توجه خود را بدون توجه به موضوع می آورم
8. The paintings she produced in those months won undivided admiration.
[ترجمه ترگمان]نقاشی هایی که او در آن ماه ها تولید می کرد، به صورت یکپارچه مورد تحسین قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]نقاشی هایی که او در آن ماهها تولید کرد، تحسین برانگیز بود
[ترجمه گوگل]نقاشی هایی که او در آن ماهها تولید کرد، تحسین برانگیز بود
9. Tom seldom got his mother's undivided attention.
[ترجمه ترگمان]تام به ندرت توجه مادرش را جلب می کرد
[ترجمه گوگل]تام به ندرت توجه مادر خود را بدون توجه به توجه داشته باشد
[ترجمه گوگل]تام به ندرت توجه مادر خود را بدون توجه به توجه داشته باشد
10. Sovereignty is not an undivided thing.
[ترجمه ترگمان]حاکمیت یک چیز یکپارچه نیست
[ترجمه گوگل]حاکمیت یک چیز تقسیم نشده است
[ترجمه گوگل]حاکمیت یک چیز تقسیم نشده است
11. Each has received her undivided attention.
[ترجمه ترگمان]هر کدامشان توجه undivided را به خود جلب کرده اند
[ترجمه گوگل]هر کس توجه خود را بدون توجه دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]هر کس توجه خود را بدون توجه دریافت کرده است
12. Give the telephone conversation your undivided attention.
[ترجمه ترگمان]به مکالمه تلفنی توجه کنید
[ترجمه گوگل]مکالمه تلفنی توجه خود را بدون توجه
[ترجمه گوگل]مکالمه تلفنی توجه خود را بدون توجه
13. Give us, pray, the benefit of your undivided attention.
[ترجمه ترگمان]لطفا توجه کامل شما را به خود جلب کنید
[ترجمه گوگل]به ما، دعا کن، به نفع توجه خود را بدون توجه
[ترجمه گوگل]به ما، دعا کن، به نفع توجه خود را بدون توجه
پیشنهاد کاربران
بدون تقسیم
کامل
صد در صد
تمام
تمام و کمال
دربست
بی کم و کاست
تقسیم نشده
یکپارچه متحد
صد در صد
تمام
تمام و کمال
دربست
بی کم و کاست
تقسیم نشده
یکپارچه متحد
Sole
کامل/تقسیم نشده
کامل/تقسیم نشده
کلمات دیگر: