(توجه به یک چیز و از نظر دور داشتن جوانب امر - تداعی منفی) دید آهونی، باریک بینی
tunnel vision
(توجه به یک چیز و از نظر دور داشتن جوانب امر - تداعی منفی) دید آهونی، باریک بینی
انگلیسی به فارسی
(توجه به یک چیز و از نظر دور داشتن جوانب امر - تداعی منفی) دید آهونی، باریک بینی
دید تونلی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an abnormal condition in which one loses peripheral vision.
• (2) تعریف: a narrow or limited point of view; narrow-mindedness.
• (slang) narrow-mindedness, limited perspective; (pathology) visual impairment characterized by a loss of peripheral vision
tunnel vision is the inability to see things that are not straight in front of you.
if someone has tunnel vision, they concentrate on only one aspect of a subject, rather than considering every aspect of it; used showing disapproval.
tunnel vision is the inability to see things that are not straight in front of you.
if someone has tunnel vision, they concentrate on only one aspect of a subject, rather than considering every aspect of it; used showing disapproval.
مترادف و متضاد
blind spot
Synonyms: blinders, blind side, constricted vision, fixation, monomania, myopia, narrowmindedness, narrow outlook, obsession, one-track mind, shortsightedness
جملات نمونه
1. I've got tunnel vision when it comes to what I want to do.
[ترجمه ترگمان]وقتی به کاری که می خوام انجام بدم، یه تصویر تونل دارم
[ترجمه گوگل]من دیدم تونل زمانی که به آنچه که من می خواهم انجام می شود
[ترجمه گوگل]من دیدم تونل زمانی که به آنچه که من می خواهم انجام می شود
2. But such thinking can produce temporal tunnel vision.
[ترجمه ترگمان]اما چنین فکری می تواند دیدگاه تونل زمانی را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]اما چنین تفکر می تواند بینایی تونل temporal ایجاد کند
[ترجمه گوگل]اما چنین تفکر می تواند بینایی تونل temporal ایجاد کند
3. Something not unlike tunnel vision ensues in the case of black kids.
[ترجمه ترگمان]چیزی که بی شباهت به چشم انداز تونل نیست پس از آن در مورد کودکان سیاه پوست پیش می آید
[ترجمه گوگل]چیزی که بر خلاف دیدگاه تونل در مورد بچه های سیاه پوست اتفاق نمی افتد
[ترجمه گوگل]چیزی که بر خلاف دیدگاه تونل در مورد بچه های سیاه پوست اتفاق نمی افتد
4. Such proposals are typical of the tunnel vision that has characterized most of our economic models.
[ترجمه ترگمان]چنین پیشنهاداتی نمونه ای از چشم انداز تونل هستند که بیشتر مدل های اقتصادی ما را مشخص کرده است
[ترجمه گوگل]چنین پیشنهادی نمونه ای از دیدگاه تونلی است که بیشتر مدل های اقتصادی ما را مشخص کرده است
[ترجمه گوگل]چنین پیشنهادی نمونه ای از دیدگاه تونلی است که بیشتر مدل های اقتصادی ما را مشخص کرده است
5. He has tunnel vision when he is doing well.
[ترجمه ترگمان]او وقتی خوب عمل می کند، بینایی خود را دارد
[ترجمه گوگل]او دچار تردید است، زمانی که او به خوبی کار می کند
[ترجمه گوگل]او دچار تردید است، زمانی که او به خوبی کار می کند
6. Calipari certainly has tunnel vision where profits are concerned.
[ترجمه ترگمان]Calipari قطعا دارای دیدگاه تونلی است که در آن سود به آن مربوط می شود
[ترجمه گوگل]Calipari قطعا دیدگاه تونل را در مورد سود دارد
[ترجمه گوگل]Calipari قطعا دیدگاه تونل را در مورد سود دارد
7. Both had been disgracefully neglected till then. Tunnel vision and mutual incomprehension were natural reactions.
[ترجمه ترگمان]هر دو به طور ناشایستی تا آن زمان مورد بی توجهی قرار گرفته اند دیدگاه تونل و عدم درک متقابل واکنش های طبیعی بودند
[ترجمه گوگل]هر دو تا آن زمان ناامید شده بودند بینایی تونل و عدم شناخت متقابل واکنش های طبیعی بود
[ترجمه گوگل]هر دو تا آن زمان ناامید شده بودند بینایی تونل و عدم شناخت متقابل واکنش های طبیعی بود
8. And many, surely, that our human tunnel vision is unable to perceive.
[ترجمه ترگمان]و بسیاری، مطمئنا، این چشم انداز تونل انسانی ما قادر به درک آن نیست
[ترجمه گوگل]و بسیاری از افراد، مطمئنا، دیدگاه تونل انسان ما قادر به درک نیست
[ترجمه گوگل]و بسیاری از افراد، مطمئنا، دیدگاه تونل انسان ما قادر به درک نیست
9. Tunnel vision and mutual incomprehension were natural reactions.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه تونل و عدم درک متقابل واکنش های طبیعی بودند
[ترجمه گوگل]بینایی تونل و عدم شناخت متقابل واکنش های طبیعی بود
[ترجمه گوگل]بینایی تونل و عدم شناخت متقابل واکنش های طبیعی بود
10. Our first Tunnel Vision volume for HD is a wild ride of fast forward motion.
[ترجمه ترگمان]اولین تونل بینایی ما برای HD یک حرکت وحشیانه از حرکت رو به جلو است
[ترجمه گوگل]اولین صدای تونل بینایی برای HD، سواری وحشی از حرکت سریع به جلو است
[ترجمه گوگل]اولین صدای تونل بینایی برای HD، سواری وحشی از حرکت سریع به جلو است
11. Tunnel Vision is New York trumpeter Jim Cifelli's third album with his Nonet.
[ترجمه ترگمان]Tunnel Vision سومین آلبوم trumpeter در نیویورک با نام his است
[ترجمه گوگل]Vision تونل نیویورک ترموستر سومین آلبوم جیم سیفلی با نونه است
[ترجمه گوگل]Vision تونل نیویورک ترموستر سومین آلبوم جیم سیفلی با نونه است
12. Jeff has tunnel vision and only wants to think about winning the next game.
[ترجمه ترگمان]جف یک تصویر تونل دارد و فقط می خواهد در مورد برنده شدن بازی بعدی فکر کند
[ترجمه گوگل]جف دارای دید تونل است و تنها می خواهد درباره ی برنده شدن در بازی بعدی فکر کند
[ترجمه گوگل]جف دارای دید تونل است و تنها می خواهد درباره ی برنده شدن در بازی بعدی فکر کند
13. This is known as cognitive narrowing or cognitive tunnel vision.
[ترجمه ترگمان]این به عنوان یک دیدگاه محدود یا بینایی تونل شناختی شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این به عنوان تنگی شناختی یا بینایی تونل شناخت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]این به عنوان تنگی شناختی یا بینایی تونل شناخت شناخته شده است
14. You get tunnel vision & you interact in a way that always makes your situation worse.
[ترجمه ترگمان]شما یک دید تونل می گیرید که با روشی که همیشه وضعیت شما را بدتر می کند، تعامل برقرار می کند
[ترجمه گوگل]شما می بینید که دیدگاه تونلی شما را به نحوی تعامل می کند که همیشه وضعیت شما را بدتر می کند
[ترجمه گوگل]شما می بینید که دیدگاه تونلی شما را به نحوی تعامل می کند که همیشه وضعیت شما را بدتر می کند
15. It'simply get rid of your tunnel vision and start searching in other directions.
[ترجمه ترگمان]آن به سادگی از دید تونل شما خلاص می شود و در جهت دیگری جستجو می کند
[ترجمه گوگل]به راحتی از بینش تونل خود خلاص شوید و از مسیرهای دیگر شروع کنید
[ترجمه گوگل]به راحتی از بینش تونل خود خلاص شوید و از مسیرهای دیگر شروع کنید
پیشنهاد کاربران
کوته فکر
قضاوت عجولانه ،
سطحی نگری ،
سطحی نگری ،
کوته بینی
تنگ نظری
[زیست شناسی]
باریک بینی
نوعی اختلال بینایی است که در آن شخص دید جانبی خود را در اثر کمبود اکسیژن در بدن از دست میدهد.
باریک بینی
نوعی اختلال بینایی است که در آن شخص دید جانبی خود را در اثر کمبود اکسیژن در بدن از دست میدهد.
tunnel vision ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: دید لوله ای
تعریف: دیدی که در آن میدان دید بسیار محدود است
واژه مصوب: دید لوله ای
تعریف: دیدی که در آن میدان دید بسیار محدود است
کلمات دیگر: