هر دقیقه، دقیقه به دقیقه، به قطعات بسیار کوچک، به تکه های ریز، دقیقه بدقیقه، هروقتی، هر دقیقه ای
minutely
هر دقیقه، دقیقه به دقیقه، به قطعات بسیار کوچک، به تکه های ریز، دقیقه بدقیقه، هروقتی، هر دقیقه ای
انگلیسی به فارسی
دقیقه بدقیقه،هر دقیقه،هروقتی،هر دقیقه ای
دقیقا
انگلیسی به انگلیسی
• meticulously, exactingly, scrupulously, diligently, thoroughly, in detail
if you examine something minutely, you examine it very carefully, paying attention to every detail.
minutely also means very slightly.
if you examine something minutely, you examine it very carefully, paying attention to every detail.
minutely also means very slightly.
جملات نمونه
1. The metal is then minutely examined to ensure there are no cracks.
[ترجمه ترگمان]سپس فلز به دقت بررسی می شود تا اطمینان حاصل شود که هیچ شکافی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]سپس فلز به طور دقیق بررسی می شود تا اطمینان حاصل شود که هیچ شکاف وجود ندارد
[ترجمه گوگل]سپس فلز به طور دقیق بررسی می شود تا اطمینان حاصل شود که هیچ شکاف وجود ندارد
2. The room was examined minutely for clues.
[ترجمه ترگمان]این اتاق فقط برای سر نخ به دقت مورد بررسی قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]اتاق به طور خلاصه برای سرنخ مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اتاق به طور خلاصه برای سرنخ مورد بررسی قرار گرفت
3. The report minutely limned the trade situation.
[ترجمه ترگمان]این گزارش به خاطر موقعیت شغلی limned بود
[ترجمه گوگل]این گزارش لحظه به لحظه وضعیت تجارت را محدود کرده است
[ترجمه گوگل]این گزارش لحظه به لحظه وضعیت تجارت را محدود کرده است
4. The film has been minutely dissected by the critics.
[ترجمه ترگمان]این فیلم به طور دقیق توسط منتقدان مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این فیلم توسط منتقدان دقیق شده است
[ترجمه گوگل]این فیلم توسط منتقدان دقیق شده است
5. The agreement has been examined minutely.
[ترجمه ترگمان]این توافق به طور دقیق مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این توافقنامه دقیقا مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این توافقنامه دقیقا مورد بررسی قرار گرفته است
6. The benefit of an x-ray far outweighs the minutely increased risk of cancer.
[ترجمه ترگمان]مزایای استفاده از اشعه ایکس مهم تر از افزایش احتمال ابتلا به سرطان است
[ترجمه گوگل]مزایای یک اشعه ایکس به مراتب بیشتر از افزایش خطر ابتلا به سرطان است
[ترجمه گوگل]مزایای یک اشعه ایکس به مراتب بیشتر از افزایش خطر ابتلا به سرطان است
7. Booth's team created minutely detailed maps of the capital, assigning individual dwellings to the various social classes.
[ترجمه ترگمان]گروه بوث هم نقشه های دقیقی از پایتخت تهیه کرد و خانه های اختصاصی را به طبقات مختلف اجتماعی اختصاص داد
[ترجمه گوگل]تیم بوته دقیقا نقشه های دقیق پایتخت را تهیه کرد، خانه های فردی را به کلاس های مختلف اجتماعی اختصاص داد
[ترجمه گوگل]تیم بوته دقیقا نقشه های دقیق پایتخت را تهیه کرد، خانه های فردی را به کلاس های مختلف اجتماعی اختصاص داد
8. But all we see are pillow lavas, varying minutely with fewer or more buds, perhaps larger or smaller lobes.
[ترجمه ترگمان]اما تنها چیزی که می بینیم بالش lavas است که با تعداد کم تر یا بیشتر جوانه ها، شاید بزرگ تر و یا کوچک تر تغییر می کند
[ترجمه گوگل]اما همه چیزهایی که می بینیم گدازه های بالش است که با جوانه های کمتر یا بیشتر و شاید لوب های بزرگتر یا کوچکتر متفاوت است
[ترجمه گوگل]اما همه چیزهایی که می بینیم گدازه های بالش است که با جوانه های کمتر یا بیشتر و شاید لوب های بزرگتر یا کوچکتر متفاوت است
9. She studied the letter minutely.
[ترجمه ترگمان]با دقت به نامه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او نامه را به خوبی مطالعه کرد
[ترجمه گوگل]او نامه را به خوبی مطالعه کرد
10. We waited to have our visas minutely examined by security police with green uniforms and humorless expressions.
[ترجمه ترگمان]ما منتظر بودیم که visas را با دقت بررسی کنیم و پلیس را با لباس سبز و قیافه های عبوس بررسی کنیم
[ترجمه گوگل]ما صبر کردیم تا ویزای ما به طور دقیق توسط پلیس امنیت با لباس های سبز و عبارات خنده دار مورد بررسی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]ما صبر کردیم تا ویزای ما به طور دقیق توسط پلیس امنیت با لباس های سبز و عبارات خنده دار مورد بررسی قرار گیرد
11. The tablets reveal the Minoans as lovers of minutely recorded detail; their labyrinthine architecture reveals a love of complexity and puzzles.
[ترجمه ترگمان]این لوح ها the را به عنوان عاشقان دقیق به تفصیل شرح می دهند؛ معماری پیچیده آن ها عشق پیچیدگی و معما را آشکار می سازد
[ترجمه گوگل]تبلت ها نشان می دهد که Minoans به عنوان دوستدار جزئیات دقیق ثبت شده است؛ معماری labyrinthine خود را نشان می دهد عشق به پیچیدگی و پازل
[ترجمه گوگل]تبلت ها نشان می دهد که Minoans به عنوان دوستدار جزئیات دقیق ثبت شده است؛ معماری labyrinthine خود را نشان می دهد عشق به پیچیدگی و پازل
12. The minutely detailed classification is of the type appropriate to an extensive collection.
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی دقیق دقیق، از نوع مناسب برای مجموعه گسترده است
[ترجمه گوگل]طبقه بندی دقیق دقیق از نوع مناسب برای یک مجموعه گسترده است
[ترجمه گوگل]طبقه بندی دقیق دقیق از نوع مناسب برای یک مجموعه گسترده است
13. There are bracelets minutely fashioned as serpents.
[ترجمه ترگمان]There به جز مارها هستند
[ترجمه گوگل]دستبند به صورت مارپیچی به گونه ای شکل گرفته است
[ترجمه گوگل]دستبند به صورت مارپیچی به گونه ای شکل گرفته است
14. After I after 500 meters quickly, examine minutely breathlessly: " What job to produce after all? "
[ترجمه ترگمان]بعد از ۵۰۰ متر به سرعت، به طور دقیق، دقیق بررسی کنید: \"چه کاری برای تولید وجود دارد؟\"
[ترجمه گوگل]پس از 500 متر به سرعت، به تفصیل نگاهی بیاندازید: «چه کارهایی باید بعد از همه انجام شود؟ '
[ترجمه گوگل]پس از 500 متر به سرعت، به تفصیل نگاهی بیاندازید: «چه کارهایی باید بعد از همه انجام شود؟ '
کلمات دیگر: