کلمه جو
صفحه اصلی

invitee


شخصدعوت شده، مدعو، شحصخوانده

انگلیسی به فارسی

دعوت کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is invited.

- They were the first of the invitees to arrive at the party.
[ترجمه ترگمان] اولین کسانی بودند که به مهمانی می آمدند
[ترجمه گوگل] آنها اولین نفر از دعوت کنندگان برای ورود به حزب بودند

• one who is invited, one who receives an invitation

جملات نمونه

1. An A-list of black invitees, including Wesley Snipes and Sinbad, did not show up.
[ترجمه ترگمان]فهرستی از invitees سیاه، از جمله وسلی Snipes و سندباد، نشان نداد
[ترجمه گوگل]لیستی از دعوت کنندگان سیاه و سفید، از جمله Wesley Snipes و Sinbad، نشان ندادند

2. Invitees were not only bishops, but heads of monastic orders, theologians representing the academic magisterium, even lay people.
[ترجمه ترگمان]invitees نه تنها اسقف بودند، بلکه روسای فرقه های رهبانی بودند، و عالمان دین و عالمان دین، حتی مردم را نیز در خود جای می دادند
[ترجمه گوگل]دعوت کنندگان نه تنها اسقف بودند، بلکه سران دستورات مدنی، متکلمان که نماینده مدرسۀ علمی بودند، حتی مردم را نادیده می گرفتند

3. The Dodgers on Wednesday assigned nine non-roster invitees to minor-league affiliates.
[ترجمه ترگمان]تیم برتون در روز چهارشنبه نه تیم non را به وابستگان تک لیگ واگذار کرد
[ترجمه گوگل]Dodgers در روز چهارشنبه 9 دعوت غیر شمارنده را به وابستگان مجاهدین خلق اختصاص داد

4. Only if you promise not to invitee Mary.
[ترجمه ترگمان]فقط به شرطی که قول بدی به \"ماری\" نگی
[ترجمه گوگل]فقط اگر قول ندهید مری را دعوت نکنید

5. Exit and Entry record for invitee to China within a year and the duplication of verification form for the settlement of exchange from the correspondent banks both should be presented.
[ترجمه ترگمان]خروج و سابقه ورود برای invitee به چین در طول یک سال و تکرار فرم تایید برای حل و فصل تبادل ارز از بانک های خبرنگار باید ارائه شود
[ترجمه گوگل]رکورد خروج و ورودی برای دعوت به چین در یک سال و تکثیر فرم تأیید برای حل و فصل مبادله از بانک های خبرنگار هر دو باید ارائه شود

6. Data also showed that if an invitee came in with no desire to use condoms, they were more likely to enroll when offered the second more neutral invitation.
[ترجمه ترگمان]داده ها همچنین نشان دادند که اگر یک invitee بدون هیچ تمایلی به استفاده از کاندوم صورت بگیرد، احتمال ثبت نام بیشتر در زمانی که پیشنهاد خنثی دوم را ارائه می دادند، بیشتر بود
[ترجمه گوگل]داده ها همچنین نشان دادند که اگر یک دعوت کننده بدون تمایل به استفاده از کاندوم وارد شود، احتمال بیشتری برای ثبت نام دومین دعوت خنثی وجود دارد

7. You can add more than one invitee.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید بیش از یک invitee اضافه کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید بیش از یک دعوت کننده اضافه کنید

8. It removes the Invitee switcher because it is no longer necessarily a free-time search functionality.
[ترجمه ترگمان]این سیستم the switcher را حذف می کند چون دیگر لزوما یک قابلیت جستجو آزاد نیست
[ترجمه گوگل]این سوئیچ ساز دعوت را حذف می کند، زیرا دیگر نیازی به یک قابلیت جستجو در زمان آزاد نیست

9. This provides the creator ofthe records with greater control over the Invitee list.
[ترجمه ترگمان]این امر خالق رکوردهای ثبت شده را با کنترل بیشتر بر روی فهرست Invitee فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این فراهم می کند خالق سوابق با کنترل بیشتر بر لیست دعوت شده است

10. Just two years ago Prime Minister Manmohan Singh returned from a G8 summit in Germany complaining that India was a sideshow and attending such meetings as an invitee was a waste of time.
[ترجمه ترگمان]درست دو سال پیش، مانموهان سینگ، نخست وزیر هند، از نشست G۸ در آلمان بازگشت و شکایت داشت که هند یک نمایش فرعی فرعی است و در چنین نشست هایی شرکت می کند که an هدر دادن زمان است
[ترجمه گوگل]فقط دو سال پیش، منمحمن سینگ، نخست وزیر، از یک نشست G8 در آلمان به خاطر شکایت از اینکه هند یک صندلی بود و در چنین جلساتی حضور داشت، به عنوان یک دعوت کننده، اتلاف وقت بود

11. He holds frequent functions concerning this association which are also attended by the Chinese embassy in India, as an invitee.
[ترجمه ترگمان]او در خصوص این انجمن که سفارت چین در هند نیز به عنوان an در آن شرکت کرده است، وظایف متعددی را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او دارای توابع مکرر در رابطه با این انجمن است که همچنین به عنوان دعوت کننده از سفارت چین در هند حضور دارند

12. One method of doing this is to ask each invitee to bring along a guest from a different business.
[ترجمه ترگمان]یک روش انجام این کار این است که از یکدیگر بخواهید تا یک مهمان را از یک کسب وکار متمایز به همراه داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک روش انجام این کار این است که از هر دعوت کننده بخواهید یک مهمان را از یک کسب و کار دیگر به ارمغان بیاورد


کلمات دیگر: