کلمه جو
صفحه اصلی

misgovernment


بد حکومتی، بد حکمرانی، سو اداره، بی نظمی

انگلیسی به فارسی

اشتباه دولت


انگلیسی به انگلیسی

• wrong or dishonest government

جملات نمونه

1. A decade of misgovernment has bankrupted the country.
[ترجمه ترگمان]یک دهه misgovernment این کشور را ورشکست کرده است
[ترجمه گوگل]یک دهه غیرواقعی دولت کشور را ورشکسته کرده است

2. The revolutionaries considered misgovernment to be a justification for revolution.
[ترجمه ترگمان]انقلابیون misgovernment را توجیهی برای انقلاب دانستند
[ترجمه گوگل]انقلابیون دولت بدی را به عنوان یک توجیه برای انقلاب در نظر گرفتند

3. In looked that resembles the education misgovernment the behind, has the too many education predicaments and the education helpless.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که به آموزش و پرورش پشت سر هم شباهت دارد، تحصیلات بسیار زیادی دارد و آموزش ضعیف است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شبیه به آموزش و پرورش اشتباه دولت پشت، مشکلات بسیاری از آموزش و پرورش و آموزش و پرورش است

4. Consider misgovernment to be a justification for revolution.
[ترجمه ترگمان]یک توجیه برای انقلاب در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]به عنوان یک توجیه برای انقلاب، دولت بدوی را در نظر بگیرید

5. The region suffers from "long-term neglect by Moscow" and "appalling corruption and misgovernment at regional level", Bobo Lo says.
[ترجمه ترگمان]Bobo می گوید: \"این منطقه از غفلت بلند مدت مسکو و\" فساد وحشتناک و misgovernment در سطح منطقه ای \" رنج می برد
[ترجمه گوگل]Bobo Lo می گوید: منطقه از 'بی توجهی طولانی مدت توسط مسکو' و 'فساد و بدبختی ناخوشایند در سطح منطقه ای رنج می برد '

6. So I was expecting the accumulated evidence of 40 years of needless poverty, misgovernment and dashed hopes.
[ترجمه ترگمان]بنابراین انتظار داشتم که مدارک انباشته از ۴۰ سال فقر بی مورد، misgovernment و امیدها هدر رود
[ترجمه گوگل]بنابراین من انتظار داشتم که شواهد انباشته شده از 40 سال فقر بی نیاز، حکومت غلط و امیدواری داشته باشد

7. He blames many of the country's economic woes on the mistrust created by past misgovernment.
[ترجمه ترگمان]او بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور را بر عدم اعتماد ایجاد شده از سوی misgovernment گذشته مقصر می داند
[ترجمه گوگل]او بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور را در مورد عدم اعتماد ایجاد شده توسط دولت گذشته بدبختی سرزنش می کند

8. But across Asia it is not lack of money that keeps people poor: it is misgovernment . In the end, as is customary at Asian summits, little of substance was decided.
[ترجمه ترگمان]اما در سرتاسر آسیا، فقدان پول نیست که مردم را فقیر نگه می دارد: it است در پایان، همانطور که در نشست های آسیایی مرسوم است، تصمیم کمی گرفته شد
[ترجمه گوگل]اما در سرتاسر آسیا فقدان پولی است که مردم را در معرض فقر قرار می دهد: این بدبختی است در پایان، همانطور که در جلسات آسیایی عادی است، کمی از ماده تصمیم گرفته شد

9. The two biggest in area, Sudan and Congo, are ravaged by strife and misgovernment .
[ترجمه ترگمان]این دو کشور بزرگ در منطقه، سودان و کنگو از نزاع و درگیری ویران شده اند
[ترجمه گوگل]دو بزرگترین منطقه، سودان و کنگو، توسط نزاع و بدبختی نابود می شوند

10. Revolution: in politics, an abrupt change in the form of misgovernment.
[ترجمه ترگمان]انقلاب: در سیاست، تغییر ناگهانی به شکل of
[ترجمه گوگل]انقلاب: در سیاست، یک تغییر ناگهانی به شکل غلط دولت

11. In 1949 Mao Zedong's communist forces prevailed, introducing China to years of tyranny and misgovernment from which it is only now recovering.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۹، نیروهای کمونیستی مائو تسه تونگ، چین را به استبداد و misgovernment که در حال حاضر در حال بهبودی است، معرفی کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1949، نیروهای کمونیستی مائو زدونگ غالب شد، چین را به سال های استبداد و بدبختی تبدیل می کرد که از آن باز می گشت

12. When the first poll was taken, the Reconstruction era that followed the Civil War was regarded as a time of corruption and misgovernment caused by granting black men the right to vote.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که اولین رای گیری انجام شد، دوره بازسازی که از جنگ داخلی پیروی کرد، به عنوان زمان فساد و فساد ناشی از اعطای حق رای به مردان سیاه پوست در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که اولین نظرسنجی انجام شد، دوره بازسازی که به دنبال جنگ داخلی بود، به عنوان زمان فساد و بدبختی ناشی از اعطای حق زنان به مردان سیاه پوست بود

13. But across Asia it is not lack of money that keeps people poor: it is misgovernment.
[ترجمه ترگمان]اما در سرتاسر آسیا، فقدان پول نیست که مردم را فقیر نگه می دارد: it است
[ترجمه گوگل]اما در سرتاسر آسیا فقدان پولی است که مردم را در معرض فقر قرار می دهد: این بدبختی است

14. It is an action to liberate general Chinese from Marxist's misgovernment .
[ترجمه ترگمان]این اقدامی برای آزاد کردن مردم چین از misgovernment مارکسیستی است
[ترجمه گوگل]این اقدام برای آزاد کردن کلی چینی از بدبختی مارکسیست است


کلمات دیگر: