(انگلیس) مراقبت کردن (در امتحانات)، ممتحن شدن، شاگردانرا هنگام امتحانات پاییدن، در امتحان نظارت کردن
invigilate
(انگلیس) مراقبت کردن (در امتحانات)، ممتحن شدن، شاگردانرا هنگام امتحانات پاییدن، در امتحان نظارت کردن
انگلیسی به فارسی
شاگردانرا هنگام امتحانات پاییدن،در امتحان نظارت کردن
انگلیسی به انگلیسی
• (british) oversee an examination taken by candidates
if a teacher invigilates an examination, she or he supervises the people who are taking it in order to ensure that it starts and finishes at the correct time, and also to prevent cheating.
if a teacher invigilates an examination, she or he supervises the people who are taking it in order to ensure that it starts and finishes at the correct time, and also to prevent cheating.
جملات نمونه
1. Miss Jekyll will be invigilating today.
[ترجمه ترگمان] میس Jekyll امروز صبح \"invigilating\" میشه
[ترجمه گوگل]خانم جیکیل امروز در حال سرپوشی است
[ترجمه گوگل]خانم جیکیل امروز در حال سرپوشی است
2. He wrote this whilst invigilating a biology examination.
[ترجمه ترگمان]او این را در حالی نوشت که امتحان زیست شناسی را ادامه داد
[ترجمه گوگل]او این را در حالی که یک معاینه زیست شناسی را امتحان کرد، نوشت
[ترجمه گوگل]او این را در حالی که یک معاینه زیست شناسی را امتحان کرد، نوشت
3. I've taught sixth formers and invigilated exams.
[ترجمه ترگمان]من کلاس ششم و امتحانات invigilated را آموزش داده ام
[ترجمه گوگل]من تیزرهای ششم را امتحان کرده ام
[ترجمه گوگل]من تیزرهای ششم را امتحان کرده ام
4. From technical area analysis, this invigilate is too severe, all sorts of measure that help city cannot come on stage.
[ترجمه ترگمان]از آنالیز ناحیه فنی، این invigilate بسیار شدید است، همه نوع اندازه گیری که به شهر کمک می کند نمی تواند بر روی صحنه بیاید
[ترجمه گوگل]از تجزیه و تحلیل منطقه فنی، این invigilate بسیار شدید است، همه نوع اندازه گیری است که کمک می کند شهرستان نمی تواند بر روی صحنه برود
[ترجمه گوگل]از تجزیه و تحلیل منطقه فنی، این invigilate بسیار شدید است، همه نوع اندازه گیری است که کمک می کند شهرستان نمی تواند بر روی صحنه برود
5. I am arranged to invigilate Junior one's history test.
[ترجمه ترگمان]من ترتیب یه آزمایش تاریخ رو دادم
[ترجمه گوگل]من ترتیب امتحان تاریخی Junior One را داده ام
[ترجمه گوگل]من ترتیب امتحان تاریخی Junior One را داده ام
6. I need to invigilate the biology practice examination for the first class.
[ترجمه ترگمان]باید امتحان زیست شناسی رو برای کلاس اول انجام بدم
[ترجمه گوگل]من نیاز به معاینه عملی زیست شناسی برای کلاس اول دارم
[ترجمه گوگل]من نیاز به معاینه عملی زیست شناسی برای کلاس اول دارم
7. I shouldn't invigilate this year.
[ترجمه ترگمان]امسال نباید این کار و بکنم
[ترجمه گوگل]من نباید امسال امتحانش کنم
[ترجمه گوگل]من نباید امسال امتحانش کنم
8. I invigilate two subjects today.
[ترجمه ترگمان] من امروز ۲ تا موضوع رو عوض کردم
[ترجمه گوگل]من امروز دو نفر را دعوت میکنم
[ترجمه گوگل]من امروز دو نفر را دعوت میکنم
9. Instructors on leave have to authorize teachers of this school for class make-ups. Do not just let the students invigilate the exam.
[ترجمه ترگمان]مربیانی که در حال ترک هستند باید به معلمان این مدرسه اجازه کلاس های کلاس بدهند اجازه ندهید که دانش آموزان در امتحان شرکت کنند
[ترجمه گوگل]مربیان مرخصی باید معلمان این مدرسه را به منظور ارایه کلاس های آموزشی مجاز بدانند فقط اجازه ندهید دانش آموزان امتحان را امتحان کنند
[ترجمه گوگل]مربیان مرخصی باید معلمان این مدرسه را به منظور ارایه کلاس های آموزشی مجاز بدانند فقط اجازه ندهید دانش آموزان امتحان را امتحان کنند
10. Different is(Sentence dictionary), the exam in the life often does not have person invigilate.
[ترجمه ترگمان]متفاوت است (فرهنگ لغت نامه)، امتحان در زندگی اغلب شخص ثالث ندارد
[ترجمه گوگل]متفاوت است (دیکشنری حکم)، امتحان در زندگی اغلب فردی را در مقابل هم قرار نمیدهد
[ترجمه گوگل]متفاوت است (دیکشنری حکم)، امتحان در زندگی اغلب فردی را در مقابل هم قرار نمیدهد
11. From 2 p. m. to 3 p. m., I invigilate biology test again.
[ترجمه ترگمان]از ساعت ۲ بعد از ظهر ام تا ۳ بعد از ظهر ام دوباره امتحان زیست شناسی را امتحان کردم
[ترجمه گوگل]از 2 ص متر به 3 پیمانه متر، من مجددا آزمایش زیست شناسی را تکرار می کنم
[ترجمه گوگل]از 2 ص متر به 3 پیمانه متر، من مجددا آزمایش زیست شناسی را تکرار می کنم
12. Today our school begins to have this semester's final test. I invigilate the Chinese test. I spend other free times finishing three lesson's dictation.
[ترجمه ترگمان]امروز مدرسه ما شروع به امتحان نهایی این ترم می کند من امتحان چینی را امتحان کردم من زمان های آزاد دیگری را به اتمام نوشتن سه درس می گذرانم
[ترجمه گوگل]امروز مدرسه ما این تست نهایی این ترم را آغاز می کند من تست چینی را تقدیم می کنم دیگر زمانهای آزاد را به اتمام رساندن سه درس به درس می گذرانم
[ترجمه گوگل]امروز مدرسه ما این تست نهایی این ترم را آغاز می کند من تست چینی را تقدیم می کنم دیگر زمانهای آزاد را به اتمام رساندن سه درس به درس می گذرانم
13. In case misfortune dead machine, must not alarmed, do sth without authorization closes machine restart, and should personnel of invigilate of report of raise one's hand.
[ترجمه ترگمان]در مورد ماشین مرده بد، نباید وحشت زده شود، انجام کاری بدون اجازه شروع مجدد ماشین، و باید پرسنل of گزارش افزایش دادن یک دست را انجام دهد
[ترجمه گوگل]در صورتی که دستگاه خسته کننده ای نباشد، باید هشدار داده نشود، بدون اجازه مجددا دستگاه مجددا راه اندازی می شود و باید پرسنل مجرب گزارش از دست خود را بالا ببرند
[ترجمه گوگل]در صورتی که دستگاه خسته کننده ای نباشد، باید هشدار داده نشود، بدون اجازه مجددا دستگاه مجددا راه اندازی می شود و باید پرسنل مجرب گزارش از دست خود را بالا ببرند
کلمات دیگر: