کلمه جو
صفحه اصلی

detonate


معنی : منفجر شدن، ترکانیدن، با صدا ترکیدن
معانی دیگر : (با صدای بلند) منفجر کردن یا شدن، ترکیدن، ترکاندن، فراپرت شدن

انگلیسی به فارسی

منفجر شدن، با صدا ترکیدن، ترکانیدن


با صدا ترکیدن، منفجر شدن، ترکانیدن


انگلیسی به انگلیسی

• set off an explosive; blow up, explode
if someone detonates a bomb or if a bomb detonates, it explodes.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] آتشباری انفجاریک فعل وانفعال حرارت زاست که تقریباً فوری ودرزمانی بسیارکوتاه صورت میگیردوباعث می شودکه ماده منفجره ازیک حالت مولکولی ناپایداربه وضعیت پایداربرسد.به مجموعه عملیاتی که برای انفجارموادمنفجره درچال صورت میگیرنداتشباری گفتهمی شود .

مترادف و متضاد

منفجر شدن (فعل)
explode, puff, blow out, detonate, erupt, fulminate

ترکانیدن (فعل)
crack, detonate

با صدا ترکیدن (فعل)
pop, detonate

set off bomb


Synonyms: bang, blast, blow up, burst, discharge, explode, fulminate, kablooey, let go, mushroom, push the button, shoot off, touch off, va-voom


Antonyms: dismantle


جملات نمونه

1. one of the grenades failed to detonate
یکی از نارنجک ها نترکید.

2. France is expected to detonate its first nuclear device in the next few days.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که فرانسه اولین دستگاه هسته ای خود را در چند روز آینده منفجر کند
[ترجمه گوگل]انتظار میرود که فرانسه در اولین ماه آینده اولین دستگاه هسته ای خود را منفجر کند

3. An engineer tried to detonate the mine.
[ترجمه ترگمان]یه مهندس سعی کرد معدن رو منفجر کنه
[ترجمه گوگل]یک مهندس تلاش کرد منفجر شود

4. A remote control device was used to detonate the bomb.
[ترجمه ترگمان]برای منفجر کردن بمب از یک دستگاه کنترل از راه دور استفاده شده است
[ترجمه گوگل]یک دستگاه کنترل از راه دور برای انفجار بمب استفاده شد

5. I intend to detonate it as the first craft land.
[ترجمه ترگمان]من قصد دارم که آن را به عنوان اولین فرود سفینه منفجر کنم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم که آن را به عنوان اولین قلمرو اداری منفجر کنم

6. I feel like a bomb about to detonate.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم یک بمب در حال انفجار است
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم یک بمب در مورد منفجر شدن است

7. He would try to detonate the hatch bolts when he was about a hundred metres above the river.
[ترجمه ترگمان]وقتی در حدود صد متر بالاتر از رودخانه بود، سعی می کرد در را منفجر کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد انفجار ماردان ها را زمانی که حدود صد متر بالاتر از رودخانه بود، بکشد

8. The bomb failed to detonate.
[ترجمه ترگمان]این بمب منفجر نشد
[ترجمه گوگل]این بمب قادر به انفجار نبود

9. We could detonate a very small atom bomb in the vicinity of another.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم یک بمب اتم کوچک را در نزدیکی دیگری منفجر کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم یک بمب اتمی بسیار کوچک را در مجاورت یکی دیگر از منفجر کنیم

10. One may not detonate a nuclear device in the city.
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک بمب هسته ای در شهر منفجر نشود
[ترجمه گوگل]ممکن است یک دستگاه هسته ای در شهر منفجر شود

11. Amatols in the form of cast charges detonate more readily than TNT in the same form.
[ترجمه ترگمان]Amatols به شکل اتهام پرتاب، بیش از تی ان تی را به شکل مشابه منفجر می کند
[ترجمه گوگل]Amatols در قالب اتهامات ریخته گری بیشتر از TNT در همان شکل منفجر می شوند

12. The warhead is set to detonate just above the target to maximise the damage.
[ترجمه ترگمان]کلاهک هسته ای باید درست بالای هدف منفجر شود تا آسیب را به حداکثر برساند
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری برای بالا بردن صدمه به هدف منفجر شدن است

13. So where would you detonate a nuke if you were the Chechens?
[ترجمه ترگمان]خب، اگه تو \"chechens\" بودی کجا یه بمب اتمی رو منفجر می کردی؟
[ترجمه گوگل]بنابراین اگر شما چچنی هستید، کجا هستی؟

14. Do we detonate if the other Arabs go into the room with him?
[ترجمه ترگمان]اگر بقیه عرب ها هم با او وارد اتاق شوند، منفجر خواهیم شد؟
[ترجمه گوگل]آیا اعراب دیگر با او به اتاق می روند؟

15. The beauty of C4 is that you can apply pressure or heat and it will not detonate.
[ترجمه ترگمان]زیبایی C۴ این است که شما می توانید فشار یا گرما را اعمال کنید و منفجر نخواهد شد
[ترجمه گوگل]زیبایی C4 این است که شما می توانید فشار یا حرارت را اعمال کنید و آن را منفجر نخواهید کرد

These bombs are detonated by radio waves.

این بمب‌ها توسط امواج رادیویی منفجر می‌شوند.


One of the grenades failed to detonate.

یکی از نارنجک‌ها نترکید.


The detonation shook windowpanes.

صدای انفجار شیشه‌ها را لرزاند.



کلمات دیگر: