لیس
زبان کشیدن
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
کنایه از به حرف آمدن
کنایه از سخن گفتن
زبان کشیده داشتن:سکوت کردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۰ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۰ ) .
سخن گفتن و صحبت کردن
بیچارگی ورا چو دیدند. در چاره گری زبان کشیدند.
نظامی. لیلی و مجنون
بیچارگی ورا چو دیدند. در چاره گری زبان کشیدند.
نظامی. لیلی و مجنون
کلمات دیگر: