کلمه جو
صفحه اصلی

lumping


گنده

انگلیسی به فارسی

گنده


متوقف کردن، قلنبه کردن، توده کردن، بزرگ شدن


جملات نمونه

1. stir in the flour gradually to avoid lumping
آرد را کم کم اضافه کن و هم بزن تا قلمبه نشود.

2. Pass the sauce through a sieve to remove any lumps.
[ترجمه ترگمان]سس رو از طریق آبکش رد کن تا تیکه تیکه تیکه کنه
[ترجمه گوگل]سس را از طریق یک غربال بردارید تا هر توده ای را بردارید

3. You'll have to lump it even if you don't like it.
[ترجمه ترگمان]اگر خوشت نمی اید باید آن را پاره کنی
[ترجمه گوگل]شما باید آن را حتی اگر شما آن را دوست ندارید

4. His pockets were lumped with various articles.
[ترجمه ترگمان]جیب هایش پر از اشیا مختلف بود
[ترجمه گوگل]جیب های او با مقالات مختلف توزیع شد

5. I like taking one lump of sugar in my tea.
[ترجمه ترگمان] دوست دارم یه تیکه شکر تو چایی بخورم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم یک قاشق چای را در چای بیاورم

6. Wind and rain have eroded the statues into shapeless lumps of stone.
[ترجمه ترگمان]باد و باران مجسمه ها را به تکه های بی شکل و بی شکل تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]باد و باران مجسمه ها را به سنگهای بی شکل تبدیل می کنند

7. You don't want lumps in the sauce.
[ترجمه ترگمان]تو تیکه تیکه تو سس لازم نداری
[ترجمه گوگل]شما نمی خواهید توده ها در سس

8. What they expected to be the removal of a small lump turned out to be major surgery.
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن ها انتظار داشتند حذف یک برآمدگی کوچک باشد، جراحی بزرگ بود
[ترجمه گوگل]آنچه که آنها انتظار داشتند برداشتن یک توده کوچک بود، جراحی اصلی بود

9. My hand came into contact with a small lump.
[ترجمه ترگمان]دستم با یک تکه کوچک ارتباط برقرار شد
[ترجمه گوگل]دست من با یک توده کوچک تماس گرفت

10. As the wheel turned, the potter shaped and squeezed the lump of clay into a graceful shape.
[ترجمه ترگمان]همان طور که چرخ می چرخید، پاتر شکل گل رس را به شکل زیبایی در می اورد
[ترجمه گوگل]همانطور که چرخ چرخانده شد، گلدان به صورت شکل ظریف و به شکل خمیده از خاک رس شکل گرفت

11. Stir the sauce to remove any small lumps.
[ترجمه ترگمان]سس را به هم بزنید تا تکه های کوچکی بردارید
[ترجمه گوگل]سس را به هم بزنید تا کمک های کوچک را بردارید

12. Break up these large lumps of dirt.
[ترجمه ترگمان] این تیکه های بزرگ رو از هم جدا کن
[ترجمه گوگل]شکستن این توده های بزرگ از خاک

13. The surgeon excised the lump from her breast.
[ترجمه ترگمان]جراح توده را از سینه اش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]جراح توده ای از پستان خود را برداشت

14. The media tends to lump all these groups together.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها تمایل دارند که همه این گروه ها را با هم یکجا جمع کنند
[ترجمه گوگل]رسانه ها تمایل دارند همه این گروه ها را با یکدیگر متحد کنند

15. Strain the custard to remove lumps.
[ترجمه ترگمان]custard را با استفاده از lumps بردارید
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن توده ها، کاسه را فشار دهید

پیشنهاد کاربران

قطری سازی



کلمات دیگر: