تضمین می کند، ضمانت، ضامن، تعهد، وثیقه، عهده، سپرده، ضامن دادن، ضمانت کردن، تعهد کردن، عهده دار شدن، عهد کردن
guarantees
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. the constitution guarantees the rights of assembly and freedom of expression
قانون اساسی حق گرد آمدن و آزادی بیان را تضمین کرده است.
2. a good police force guarantees our security
یک نیروی پلیس خوب ایمنی ما را تضمین می کند.
3. this product carries no guarantees
این کالا تضمینی ندارد (تضمین شده نیست).
پیشنهاد کاربران
ضمانت ( n ) ـ ضمانت کردن ( v )
کلمات دیگر: