کلمه جو
صفحه اصلی

emulsifier


معنی : مادهامولسیون کننده
معانی دیگر : ماده امولسیون کننده

انگلیسی به فارسی

ماده امولسیون‌کننده


امولسیفایر، مادهامولسیون کننده


انگلیسی به انگلیسی

• agent which promotes the stabilization of an emulsion
an emulsifier is a substance used in food manufacturing which helps to combine liquids of different thicknesses.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] امولسیفایر ؛ ترکیبی که موجب پخش شدن ذرات بسیار کوچک یک مایع در مایع دیگر می شود .
[خودرو] امولیسیون کننده
[شیمی] عامل امولسیون کننده
[نساجی] امولسیون کننده - پخش کننده
[پلیمر] امولسیون کننده

مترادف و متضاد

ماده امولسیون کننده (اسم)
emulsifier

جملات نمونه

1. The action mechanism of both the emulsifier and the wavelength shifter in the mixed-medium has also been discussed.
[ترجمه ترگمان]مکانیسم عمل هم the و هم تغییر دهنده طول موج در محیط مختلط نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]مکانیسم عمل هر دو امولسیفایر و طول موج در محیط مخلوط نیز مورد بحث قرار گرفته است

2. Lecithin is an emulsifier that helps break down fats and cholesterol to maintain good cardiovascular health.
[ترجمه ترگمان]lecithin یک emulsifier است که به شکستن چربی ها و کلسترول کمک می کند تا سلامتی قلبی و عروقی خوب حفظ شود
[ترجمه گوگل]لسیتین امولسیفایر است که به کاهش چربی و کلسترول کمک می کند تا سلامت قلبی عروقی خوب را حفظ کند

3. Emulsifier and dispersants for pharmaceuticals, cosmetics, foods, printing inks, printing pastes and paints, etc.
[ترجمه ترگمان]emulsifier و dispersants برای داروها، لوازم آرایشی، غذاها، جوهره ای چاپ، چاپ خمیر و رنگ، و غیره
[ترجمه گوگل]امولسیفایر و پراکنده برای داروسازی، لوازم آرایشی، مواد غذایی، جوهر چاپی، پاستا و رنگ چاپ و غیره

4. Stabilization of emulsifier, hydrocolloid and salt on apple fruit juice milk was studied.
[ترجمه ترگمان]تثبیت of، hydrocolloid و نمک بر روی شیر میوه سیب مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]تثبیت امولسیفایر، هیدروکلوئید و نمک بر روی شیر آب میوه سیب مطالعه شد

5. Major applicate as analgesics, emulsifier and dispersant in fat emulsion agent, anti-tumor agent, penicillin additive, the natural activity componentphospholipid complex and artificial blood etc.
[ترجمه ترگمان]Major اصلی به عنوان مسکن، emulsifier و dispersant در عامل امولسیون چربی، عامل ضد تومور، افزودنی پنی سیلین، فعالیت طبیعی componentphospholipid و خون مصنوعی است
[ترجمه گوگل]عمده این داروها به عنوان ضد درد، امولسیفایر و اسپری کننده در امولسیفایر چربی، عامل ضد تومور، افزودنی پنی سیلین، مجتمع فسفولیپید فاز فسفولیپیدها و خون مصنوعی و غیره کاربرد دارد

6. Synthetic fatty acid used as an emulsifier.
[ترجمه ترگمان]اسید چرب مصنوعی به عنوان an استفاده می شود
[ترجمه گوگل]اسید چرب مصنوعی به عنوان امولسیفایر استفاده می شود

7. DTWZ highly effective concentrator and TZGZ vacuum emulsifier have passed new product of provincial level.
[ترجمه ترگمان]متراکم کننده بسیار موثر متراکم کننده و emulsifier خلا TZGZ محصول جدیدی از سطح استانی را گذرانده اند
[ترجمه گوگل]کنسانتره بسیار موثر DTWZ و امولسیفایر خلاء TZGZ محصول جدیدی از سطح استانی را گذرانده اند

8. In this paper, the single emulsifier impact on emulsification result of phytosterol and using Uniform design to optimizing experimental conditions were discussed.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله تاثیر تک emulsifier بر روی emulsification phytosterol و استفاده از طراحی یکنواخت برای بهینه سازی شرایط آزمایشگاهی مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در این مقاله، امولسیون تک تاثیر در نتیجه امولسیون فیتوسترول و با استفاده از طراحی واحد برای بهینه سازی شرایط آزمایش مورد بحث قرار گرفت

9. An emulsion comprising a continuous liquid phase, an emulsifier, and a discontinuous liquid phase comprising a blend including a polyunsaturated fatty acid source and a dispersing agent.
[ترجمه ترگمان]امولسیون شامل یک فاز مایع پیوسته، یک emulsifier و یک فاز مایع ناپیوسته شامل ترکیبی از یک منبع اسیده ای چرب اشباع نشده و یک عامل پراکنده می شود
[ترجمه گوگل]یک امولسیون شامل فاز مایع مستمر، امولسیفایر و یک فاز مایع منقطع شامل مخلوط شامل یک منبع اسید چرب غیر اشباع شده و عامل پراکنده است

10. The effects of emulsifier(molecular distilled monoglyceride )and stabilizer(guar gum) on the quality of soft ice cream were studied.
[ترجمه ترگمان]تاثیر of (monoglyceride مولکولی distilled)و تثبیت کننده نیتروژن (gum guar)در کیفیت بستنی نرم مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اثرات امولسیفایر (مونوگلیسیرید تقطیر مولکولی) و تثبیت کننده (آدامس گار) بر کیفیت بستنی نرم مورد بررسی قرار گرفت

11. Soap is the most commonly used emulsifier.
[ترجمه ترگمان]صابون the است که به طور معمول استفاده می شود
[ترجمه گوگل]صابون معمول ترین امولسیفایر است

12. The cationic quaternary ammonium salt bituminous emulsifier was synthesized with the method of a certain sort of hydroxybenzene, epichlorohydrin, and triethylamine mixed together.
[ترجمه ترگمان]The emulsifier، نمک آمونیوم هیدروکسید cationic، با روش یک نوع مشخص از hydroxybenzene، اپی epichlorohydrin و تری متیل آمین مخلوط شد
[ترجمه گوگل]امولسیفایر بتمنسیم نمک آمونیوم کاتیونی با روش خاصی از هیدروکسی بنزن، اپیکرل هیدرین و تری اتیلامین مخلوط شده است

13. An apparatus emulsifier consists of pretreating and working water tanks, pressure pump and emulsifying mixer.
[ترجمه ترگمان]دستگاه emulsifier دستگاه شامل pretreating و مخازن آب کار، پمپ فشار و میکسر دوار است
[ترجمه گوگل]امولسیفایر دستگاه شامل پیشگیری و کار کردن مخازن آب، پمپ فشار و مخلوط کننده امولسیون می باشد

14. The influences of emulsifier, initiator, reaction temperature, neutralizer, aid-solvent and et al to the performances of hydrosol and its coating film are studied.
[ترجمه ترگمان]تاثیرات emulsifier، آغازگر، دمای واکنش، neutralizer، aid و همکارانش به اجراهای of و فیلم پوشش آن مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]تأثیرات امولسیفایر، آغازگر، دمای واکنش، خنثی کننده، کمک حلال و غیره به عملکرد هیدروستول و پوشش آن بررسی شده است

پیشنهاد کاربران

emulsifier ( شیمی )
واژه مصوب: نامیزه ساز
تعریف: هر عاملی که موجب پایداری یک نامیزه شود|||متـ . عامل نامیزه ساز emulsifying agent


کلمات دیگر: