1. the batter laced the ball into center field
(بیس بال) چوگان زن گوی را به وسط میدان زد.
2. the batter skied the ball
چوگان زن توپ را به هوا زد.
3. to batter down
فرو کوفتن،خراب کردن
4. Grease the pan before you pour the batter in.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه خمیر را وارد کنید، ماهی تابه را چرب کنید
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه خمیر را بریزید، ظرف را بریزید
5. The batter was a bit sloppy so I added some more flour.
[ترجمه ترگمان]خمیر کمی شلخته بود و من مقداری آرد دیگه هم اضافه کردم
[ترجمه گوگل]خمیر کمی دشوار بود، بنابراین من برخی از آرد اضافه شده است
6. Dip the fish in the batter, then drop it into the hot oil.
[ترجمه ترگمان]ماهی را در آب فرو کنید، سپس آن را در روغن داغ فرو کنید
[ترجمه گوگل]ماهی را در خمیر بشویید و سپس آن را به روغن داغ بریزید
7. Spoon the batter into the prepared pan, smoothing over the top with a spatula.
[ترجمه ترگمان]قاشق را در ماهی تابه آماده کرد و با ابزار فروشی آن را صاف کرد
[ترجمه گوگل]قاشق چای خوری را به ظرف پخته آماده کنید و با یک گوجه فرنگی صاف کنید
8. Whisk the batter with a wire whisk or hand beater until it is smooth and light.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که نرم و روشن باشد، آن را با یک بوق و یا hand بزنید تا نرم و روشن شود
[ترجمه گوگل]خمیر را با یک سوزن یا سوزن دست بچرخانید تا صاف و روشن باشد
9. The batter was beaten by the sidespin on the ball.
[ترجمه ترگمان]The در مجلس رقص شکست خورد
[ترجمه گوگل]خمیر از طرف توپ بر روی توپ مورد ضرب و شتم قرار گرفت
10. The batter missed the ball.
[ترجمه ترگمان] گلوله توپ رو از دست داده
[ترجمه گوگل]خمیر توپ را از دست داد
11. Mix the batter and let it stand for twenty minutes.
[ترجمه ترگمان]خمیر را مخلوط کنید و بگذارید بیست دقیقه بماند
[ترجمه گوگل]خمیر را مخلوط کنید و آن را بیست دقیقه بگذارید
12. Stir the batter every now and then to keep it from separating.
[ترجمه ترگمان]گاهی با هم مخلوط کنید و سپس آن را از هم جدا کنید
[ترجمه گوگل]خمیر را هر بار بشویید و سپس آن را از جدایی جدا کنید
13. The batter rises as it bakes.
[ترجمه ترگمان]خمیر مانند نان می پزد
[ترجمه گوگل]خمیر آن را می کشد
14. He struck out the first batter he faced.
[ترجمه ترگمان]او اولین کسی بود که با آن مواجه شد
[ترجمه گوگل]او اولین خمیری را که با آن مواجه شد، رد کرد
15. The police had to batter the door down.
[ترجمه ترگمان]پلیس مجبور شد در رو نابود کنه
[ترجمه گوگل]پلیس مجبور شد که خاموش شود
16. A batter is out after three strikes.
[ترجمه ترگمان]ضربات پیاپی پس از سه حمله صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]بعد از سه اعتصاب، خمیر می شود
17. The batter swung and struck out.
[ترجمه ترگمان]کره آویزان شد و ضربه زد
[ترجمه گوگل]خمیر جوشانده و زده شده است