1. This will probably be one of the flash points as the new joint arrangements for assessment and care management become established.
[ترجمه ترگمان]این احتمالا یکی از نکات فلاش به عنوان ترتیبات جدید برای ارزیابی و مدیریت مراقبت خواهد بود
[ترجمه گوگل]این احتمالا یکی از نقاط فلاش خواهد بود زیرا توافق جدید برای ارزیابی و مدیریت مراقبت ایجاد شده است
2. Educational standards promise to be a flash point in the presidential campaign this year.
[ترجمه ترگمان]در سال جاری، استانداردهای آموزشی قول داده اند که در کمپین ریاست جمهوری یک نقطه اشتعال باشند
[ترجمه گوگل]استانداردهای آموزشی وعده داده اند که در سال جاری در انتخابات ریاست جمهوری یک نقطه فلاکت باشد
3. The flash point test result is automatically corrected to standard pressure ( 10 kPa ).
[ترجمه ترگمان]نتیجه آزمون نقطه اشتعال به طور خودکار به فشار استاندارد (۱۰ کیلو پاسکال)تصحیح می شود
[ترجمه گوگل]نتیجه آزمایش تست فلاش به صورت خودکار به فشار استاندارد (10 کیلو پاسکال) اصلاح می شود
4. The oil carrier is a low toxicity, high flash point refined petroleum product.
[ترجمه ترگمان]حامل نفت، سمیت پایین و نقطه اشتعال بالایی از محصولات نفتی است
[ترجمه گوگل]حامل نفت یک سمیت کم و نقطه عطفی بالا نقطه ای از نفت فرآوری شده است
5. The flash point is the lowest solvent can combustion temperature - solvent lower flash point, the more dangerous.
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال پایین ترین سطح حلال است که می تواند نقطه اشتعال پذیری پایین تر حلال - حلال، و خطرناک تر باشد
[ترجمه گوگل]نقطه اشتعال کمترین حلال می تواند دمای احتراق - نقطه شروع نقطه حلال حلال، خطرناک تر است
6. Woods flash point is 572 degrees Fahrenheit ( 300 C ).
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال وودز برابر با ۳۰۰ درجه فارنهایت (۳۰۰ درجه سانتی گراد)است
[ترجمه گوگل]دمای فلزی Woods 572 درجه فارنهایت (300 درجه سانتیگراد) است
7. High flash point which ensures a safety working environment even under high current erosion operations.
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال بالا که محیط کار ایمنی را حتی تحت عملیات فرسایش جریان بالا تضمین می کند
[ترجمه گوگل]نقطه ی فلاش بالا که یک محیط کار ایمنی را حتی در حوادث فرسایش فعلی بالا نگه می دارد
8. The automated Abel flash point tester is used primarily to test flammable and combustible materials for shipping and safety regulations.
[ترجمه ترگمان]برای آزمایش مواد قابل اشتعال و مواد قابل اشتعال برای حمل و نقل و مقررات ایمنی، The point آبل، برای آزمایش مواد قابل اشتعال و قابل اشتعال استفاده می شود
[ترجمه گوگل]تستر فلومتر خودکار Abel برای تست مواد قابل اشتعال و قابل احتراق برای حمل و نقل و مقررات ایمنی استفاده می شود
9. High flash point, thus minimizing fire hazard.
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال بالا، در نتیجه خطر آتش سوزی را به حداقل می رساند
[ترجمه گوگل]نقطه اشتعال بالا، به حداقل رساندن خطر آتش سوزی
10. This oil possesses characteristics of high viscosity, high flash point, low ash, low residual carbon and low evaporation loss, so as to meet the requirements of users.
[ترجمه ترگمان]این روغن دارای ویژگی های لزجت بالای، نقطه اشتعال بالا، خاکستر کم، کم مانده کربن و تبخیر پایین است تا الزامات کاربران را برآورده کند
[ترجمه گوگل]این روغن دارای ویژگی های ویسکوزیته بالا، نقطه فلاش بالا، خاکستر کم، کربن باقی مانده کم و از دست دادن تبخیر کم است، به طوری که برای پاسخگویی به الزامات کاربران
11. The mutative rules of the flash point of the multifold mixture of the flammable liquids are firstly examined in this paper.
[ترجمه ترگمان]ابتدا در این مقاله، قواعد mutative نقطه اشتعال ترکیب multifold مایعات قابل اشتعال مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]قوانین اجباری نقطه فلاکت مخلوط چند منظوره مایعات قابل اشتعال در ابتدا در این مقاله بررسی شده است
12. Many international disputes may reach the flash point if they are not handled properly.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مناقشات بین المللی ممکن است به نقطه اشتعال برسند اگر به درستی اداره نشوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از اختلافات بینالمللی ممکن است به نقطه فلاش برسند اگر به درستی کار نکنند
13. Nietzsche's aesthetics is a flash point at the entrance of Nietzsche's philosophy.
[ترجمه ترگمان]زیبایی شناسی نیچه یک نقطه اشتعال در ورودی فلسفه نیچه است
[ترجمه گوگل]زیبایی شناسی نیچه نقطه ورود فلسفه نیچه است
14. The immediate flashpoint was Wednesday's big rally in the city centre.
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال فوری تظاهرات بزرگ روز چهارشنبه در مرکز شهر بود
[ترجمه گوگل]فلاش بلافاصله تظاهرات بزرگ روز چهارشنبه در مرکز شهر بود
15. Community unrest is rapidly approaching the flashpoint.
[ترجمه ترگمان]ناآرامی اجتماعی به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه اشتعال است
[ترجمه گوگل]ناآرامی های جامعه به سرعت به نقطه ی فلاش تبدیل می شود
16. Tension in the city is rapidly reaching flashpoint.
[ترجمه ترگمان]تنش در شهر به سرعت به نقطه اشتعال می رسد
[ترجمه گوگل]تنش در شهر به سرعت در حال رسیدن به فلکشن است
17. Hebron has been a flashpoint for years.
[ترجمه ترگمان]\"هبرون\" سالهاست که نقطه اشتعال است
[ترجمه گوگل]Hebron برای سال ها یک فلاپی است
18. During these years race became the cultural flashpoint, and most political careers were founded on a rhetoric of purity and exclusion.
[ترجمه ترگمان]در طول این سال ها، این نژاد نقطه اشتعال پذیری فرهنگی شد، و بسیاری از مشاغل سیاسی براساس معانی خلوص و محرومیت تاسیس شدند
[ترجمه گوگل]در طول این سالها نژاد تبدیل به فلاپیده فرهنگی شد، و اکثر حرفه های سیاسی بر اساس لفاظی خلوص و محرومیت گذاشته شد
19. Each encounter represents a potential flashpoint unless your dog is properly trained.
[ترجمه ترگمان]هر برخورد نشان دهنده یک نقطه اشتعال بالقوه است مگر اینکه سگ تان به درستی آموزش داده شود
[ترجمه گوگل]هر برخوردی نشان دهنده یک فلاش نقطه ای بالقوه مگر اینکه سگ شما به درستی آموزش دیده باشد
20. And striker David Kelly, whose sending-off was the flashpoint of the battle, will not be suspended for any League games.
[ترجمه ترگمان]و مهاجم دیوید کلی، که ارسال آن نقطه اشتعال این نبرد بود، برای بازی های لیگ به حالت تعلیق در نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]و دیوید کلی، مهاجم، که فرستادن آن نقطه نبرد نبرد بود، برای هر بازی لیگ به حالت تعلیق نخواهد رفت
21. The yuan has been a flashpoint in relations between China and old-line industrial powers, some of whom have complained that an undervalued yuan undercuts their exports.
[ترجمه ترگمان]یوان یک نقطه بحرانی در روابط بین چین و قدرت های صنعتی با خط قدیمی بوده است، که برخی از آن ها شکایت کرده اند که یک یوآن ارزش صادرات خود را کاهش داده است
[ترجمه گوگل]یوآن در رابطه بین چین و قدرت های صنعتی قدیمی، برخی از آنها شکایت کرده اند که یوان با ارزش کمتر از صادرات آنها است
22. Operation Flashpoint 2 scheduled for release this Summer.
[ترجمه ترگمان]عملیات فلش پوینت ۲ برای آزاد کردن این تابستان برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]عملیات Flashpoint 2 برای انتشار این تابستان برنامه ریزی شده است
23. Because the Taiwan Strait is a potential flashpoint for conflict, the area demands our constant attention.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تنگه تایوان یک نقطه اشتعال بالقوه برای درگیری است، این منطقه نیازمند توجه دائمی ما است
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تنگه تایوان یک فوران بالقوه برای درگیری است، این منطقه مستلزم توجه ما است
24. Sheba Farms has long been a flashpoint for conflict in the region.
[ترجمه ترگمان]منطقه شیبا به مدت طولانی نقطه اشتعال برای درگیری در منطقه بوده است
[ترجمه گوگل]مزارع شبا مدتهاست که در منطقه مناقشه دارند
25. Wisconsin is the flashpoint for a national struggle over efforts to roll back pay and union rights of state and local government workers.
[ترجمه ترگمان]ویسکانسین نقطه اشتعال یک کش مکش ملی بر سر تلاش ها برای بازگشت حقوق و حقوق اتحادیه کارگران دولتی و دولت محلی است
[ترجمه گوگل]ویسکانسین نقطه عطفی برای مبارزه ملی برای تلاش برای بازگرداندن حقوق و حقوق اتحادیه کارگران دولت و دولت محلی است
26. It could become the next Balkan flashpoint.
[ترجمه ترگمان]این می تواند به نقطه اشتعال نای بعدی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]این می تواند تبدیل به نقطه ی جدیدی برای بالکان شود
27. Operation Flashpoint 2 is also set in a theatre of war quite different to those that were announced previously.
[ترجمه ترگمان]عملیات \"فلش پوینت ۲\" نیز در تئاتری از جنگ کاملا با آن هایی که قبلا اعلام شده بودند، تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]عملیات Flashpoint 2 نیز در یک تئاتر جنگ کاملا متفاوت با آنهایی است که قبلا اعلام شده است