کلمه جو
صفحه اصلی

caramel


معنی : تافی، رنگ زرد، قند سوخته
معانی دیگر : (اسپانیایی - جنوب غربی ایالات متحده - حرف ندا به نشان تعجب یا افسوس) هیهات !، افسوس !، وای !، آب نبات کارامل (از شکر و شیر و غیره)، یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه، مایل به قرمز

انگلیسی به فارسی

قند سوخته، یکجور شیرینی مرکب از قند و شیره و میوه، تافی، رنگ زرد، مایل به قرمز


کارامل، تافی، رنگ زرد، قند سوخته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: sugar that is heated until it liquefies and turns brown, used to color and flavor foods.

(2) تعریف: a chewy candy, usu. of a color and flavor like burnt sugar.

• soft candy (made from sugar, butter and milk); burnt sugar used for coloring and flavoring food
a caramel is a kind of toffee.
caramel is burnt sugar used for colouring and flavouring food.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] کارامل: ماده ای قهوه ای رنگ متشکل از ترکیبات متعددی که با حرارت دادن خشک ساکاروز یا سایر قند های ساده به دست می آید

مترادف و متضاد

تافی (اسم)
butterscotch, toffee, taffy, caramel, toffy

رنگ زرد (اسم)
caramel

قند سوخته (اسم)
caramel

جملات نمونه

1. Coat with warm caramel sauce and serve with vanilla ice cream or clotted cream.
[ترجمه ترگمان]بوی سس کارامل گرم و بستنی وانیلی یا بستنی وانیلی می داد
[ترجمه گوگل]کت را با سس گرمسیری کارامل تهیه کنید و با بستنی وانیلی یا کرم لخته شده سرو کنید

2. Continue to cook mixture until it turns translucent caramel color, just before it begins to smoke.
[ترجمه ترگمان]تا قبل از اینکه شروع به سیگار کشیدن کند، تا قبل از اینکه شروع به سیگار کشیدن کند، به مخلوط آشپز ادامه دهید
[ترجمه گوگل]ادامه دهید تا قبل از شروع سیگار کشیدن، آن را به رنگ کرم شفاف تبدیل کنید

3. Drizzle caramel from the end of a fork into irregular shapes on to lightly oiled foil.
[ترجمه ترگمان]کارامل را از انتهای یک چنگال به شکل های غیر نامنظم روی فویل پلاستیکی جدا روغن کاری کردم
[ترجمه گوگل]کارامل ماکارونی را از انتهای یک چنگال به شکل نامنظم بر روی فویل کمی روغن زده کنید

4. But her caramel hair was lighter than Mitchell recalled, and drastically shorter, banded into a cool ponytail.
[ترجمه ترگمان]اما موهای قرمزش روشن تر از آنی بود که می چل به یاد آورد و به نحو چشمگیری کوتاه تر شد و به صورت دم اسبی کوچکی در آمد
[ترجمه گوگل]اما موی سرخ شده خود را سبکتر از میچل فراخوانده بود، و به طور چشمگیری کوتاهتر، به یک تکه تکه تکه شد

5. To make the caramel, place the caster sugar in a pan with a little water.
[ترجمه ترگمان]برای ساختن کارامل، شکر caster را در یک ماهی تابه با کمی آب قرار دهید
[ترجمه گوگل]برای ساختن کارامل، شکر کاستور را در یک ظرف با کمی آب قرار دهید

6. Pour the miniature marshmallows over the caramel until it is completely hidden.
[ترجمه ترگمان] تا وقتی که کاملا مخفی بشه شیرینی miniature رو بریز
[ترجمه گوگل]مروارید مینیاتوری را بر روی کارامل ریختید تا کاملا پنهان شود

7. I find myself diving into the chocolate caramel cheesecake.
[ترجمه ترگمان] من خودم رو پیدا کردم که به کیک شکلاتی تبدیل بشم
[ترجمه گوگل]من خودم را به نوعی کیک پنیر کارامل شکلات غرق کردم

8. Make caramel sauce by cooking butter and sugar in a pan until it turns a rich brown colour.
[ترجمه ترگمان]آن را با پخت کره و شکر در یک ماهی تابه بریزید تا به رنگ قهوه ای غنی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]سس کارامل را با پخت و پز کره و شکر را در یک ظرف تا زمانی که رنگ قهوه ای غنی تبدیل شود

9. Increase heat until it turns a golden caramel.
[ترجمه ترگمان]افزایش گرما تا وقتی که یه کارامل طلایی رو تبدیل کنه
[ترجمه گوگل]حرارت را افزایش دهید تا یک کارامل طلایی تبدیل شود

10. Preparation method For the salted caramel, place the dark muscovado sugar and cream in a saucepan.
[ترجمه ترگمان]روش آماده سازی برای کارامل نمک سود شده، قند muscovado سیاه و خامه را در یک ماهی تابه قرار دهید
[ترجمه گوگل]روش آماده سازی برای کارامل شل شده، قند و کرم تیره مشکوادو را در یک کاسه قرار دهید

11. A rasping lick on the martyr's hand and the caramel was gone.
[ترجمه ترگمان]کف دست شهید شده و کارامل از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]یک لکه بر روی دست شهید و کارامل رفته بود

12. The cake is made with cinnamon and pureed pears and served in a pool of butterscotch caramel fudge sauce.
[ترجمه ترگمان]کیک با دارچین و گلابی pureed درست شده و در ظرفی از سس caramel fudge سرو می شود
[ترجمه گوگل]کیک با دارچین و گلابی خالص ساخته شده و در یک استخر از سس فندق کارمایه Butterscotch خدمت کرده است

13. The car managed like it was stuck in gooey caramel, because a car is like a horse sometimes.
[ترجمه ترگمان]ماشین طوری اداره می شد که به آن کارامل خورده بود، چون گاهی یک ماشین مثل یک اسب می ماند
[ترجمه گوگل]ماشین به طرز شگفت انگیزی در کارامل خوش طعم گیر افتاده بود، چون ماشین بعضی وقت ها مثل اسب است

14. The ale is a bright amber colour with quite intense caramel and sweet hop characters on the nose.
[ترجمه ترگمان]آبجو یک رنگ کهربایی رنگ است که با کارامل و حروف درشت شکلاتی روی بینی است
[ترجمه گوگل]آلی یک رنگ بنفش روشن با کارامل بسیار قوی و شخصیت های شگفت انگیز شیرین در بینی است


کلمات دیگر: