کلمه جو
صفحه اصلی

friction


معنی : سایش، حساسیت، اصطکاک، مالش، اختلاف
معانی دیگر : ناسازگاری (به خاطر اختلاف عقیده یا خلق و خو و غیره)، برخورد، اختلاف نظر، چکمان

انگلیسی به فارسی

سایش، اصطکاک، مالش، اختلاف، حساسیت


اصطکاک، مالش


اصطکاک، اختلاف، سایش، مالش، حساسیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: frictionless (adj.)
(1) تعریف: the rubbing of surfaces against each other.

- Oil prevents friction from wearing down engine parts too quickly.
[ترجمه کبری ذوله] روغن مانع ساییدگی و فرسودگی سریع قطعات موتور میشود.
[ترجمه ترگمان] روغن مانع از اصطکاک قطعات موتور به سرعت می شود
[ترجمه گوگل] روغن از اصطکاک جلوگیری می کند تا قطعات کم موتور را به سرعت از بین ببرد
- Friction creates heat.
[ترجمه ترگمان] اصطکاک باعث ایجاد گرما می شود
[ترجمه گوگل] اصطکاک حرارت ایجاد می کند

(2) تعریف: the resistance of a surface to relative motion, as of an object sliding or rolling over it.

- When the ice is rough and snowy, there is too much friction to skate well.
[ترجمه ترگمان] زمانی که یخ سرد و برفی است، اصطکاک زیادی برای سرسره بازی وجود دارد
[ترجمه گوگل] هنگامی که یخ خشن و برف است، اصطکاک زیادی برای اسکیت به خوبی وجود دارد

(3) تعریف: conflict between people or groups of people; contention.
متضاد: harmony

- The friction between the two countries centers on a dispute over the border.
[ترجمه ترگمان] اصطکاک بین دو کشور بر سر اختلاف بر سر مرز اختلاف دارد
[ترجمه گوگل] اصطکاک بین دو کشور در مورد اختلاف بر سر مرز قرار دارد
- At our last family gathering, I could sense friction between my mother and my aunt.
[ترجمه ترگمان] در آخرین جمع خانوادگی، می توانستم اختلاف بین مادرم و عمه ام را حس کنم
[ترجمه گوگل] در آخرین جمع آوری خانواده ما، من می توانست اصطکاک بین مادر و عمه ام را درک کنم

• abrasion, scraping; discord, conflict
friction is the force that prevents things from moving freely when they are touching each other.
friction is also the rubbing of one thing against another.
friction between people is disagreement and quarrels.

دیکشنری تخصصی

[خودرو] اصطکاک
[سینما] سر سه پایه اصطکاکی
[عمران و معماری] اصطکاک - مالش - اصطکاکی
[برق و الکترونیک] اصطلاک، مالش
[مهندسی گاز] اصطکاک، مالش
[زمین شناسی] اصطکاک، مقاومت سطح در برابر حرکت سیال یا اجسام
[نساجی] اصطکاک- مالش - سایش
[ریاضیات] سایش اصطکاک، اصطکاک، اصطکاکی، مالش
[خاک شناسی] اصطکاک
[پلیمر] اصطکاک
[آب و خاک] اصطکاک

مترادف و متضاد

سایش (اسم)
erosion, abrasion, friction, attrition, scrubbing, chafing, trituration

حساسیت (اسم)
friction, liking, delicacy, allergy, sensitivity, sensibility, keenness, sensitometer

اصطکاک (اسم)
friction, attrition

مالش (اسم)
friction, attrition, scrubbing

اختلاف (اسم)
friction, quarrel, cross, discord, division, variation, disagreement, difference, schism, schismatism, scissoring, variance, disparity, discrepancy, dissension, versatility, inequality, mean square deviation

rubbing


Synonyms: abrasion, agitation, attrition, chafing, erosion, filing, fretting, grating, grinding, irritation, massage, rasping, resistance, scraping, soreness, traction, trituration, wearing away


disagreement


Synonyms: animosity, antagonism, bad blood, bad feeling, bickering, bone to pick, conflict, counteraction, discontent, discord, disharmony, dispute, dissension, faction, factionalism, flak, hassle, hatred, hostility, impedance, incompatibility, interference, opposition, quarrel, resentment, resistance, rivalry, row, ruckus, rumpus, set-to, sour note, strife, trouble, wrangling


Antonyms: agreement, harmony, peace


جملات نمونه

1. friction erodes the moving parts of machinery
اصطکاک بخش های متحرک ماشین آلات را می ساید (ساییده می کند).

2. friction loss
ضایعات سایشی

3. the friction of two solid objects creates heat
سایش دو چیز جامد حرارت ایجاد می کند.

4. magnetic friction
پسماند مغناطیسی،مالش مغناطیسی

5. there was constant friction between mehdi and his wife
مهدی و زنش دائما با هم برخورد داشتند.

6. Friction gradually caused the sliding box to slow down and stop.
[ترجمه ترگمان]اصطحکاک به تدریج باعث می شود که جعبه sliding کند و متوقف شود
[ترجمه گوگل]اصطکاک به تدریج جعبه کشویی را به کاهش و توقف متوقف می کند

7. Having my mother living with us causes friction at home.
[ترجمه ترگمان]داشتن مادرم با ما باعث ایجاد اصطکاک در خانه می شود
[ترجمه گوگل]داشتن مادر من با ما زندگی می کند اصطکاک را در خانه ایجاد می کند

8. The force of friction affects the speed at which spacecraft can re-enter the earth's atmosphere.
[ترجمه ترگمان]نیروی اصطکاک بر سرعتی که فضاپیما می تواند وارد اتمسفر زمین شود تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]نیروی اصطکاک بر سرعت که فضاپیما می تواند دوباره وارد جو زمین شود تاثیر می گذارد

9. When you rub your hands together the friction produces heat.
[ترجمه ترگمان]زمانی که دست خود را با هم مالش می دهید، اصطکاک تولید گرما می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که دستان خود را مالش می دهید اصطکاک حرارت می دهد

10. There's a lot of friction between my wife and my mother.
[ترجمه ترگمان]بین زن و مادرم اختلاف زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]اصطکاک زیادی بین همسر و مادر من وجود دارد

11. The force of friction slows the spacecraft down as it re-enters the earth's atmosphere.
[ترجمه ترگمان]نیروی اصطکاک فضاپیما را با ورود دوباره به اتمسفر زمین کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]نیروی اصطکاک باعث می شود که فضاپیما پس از ورود دوباره به جو زمین، کاهش یابد

12. to cause soreness and warmth by friction.
[ترجمه ترگمان]تا درد و گرما را با اصطکاک موجب شوند
[ترجمه گوگل]برای ایجاد درد و گرما با اصطکاک

13. There is a great deal of friction between the management and the work force.
[ترجمه ترگمان]بین مدیریت و نیروی کار، اصطکاک زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین مدیریت و نیروی کار اختلاف زیادی وجود دارد

14. Check your rope frequently, as friction against the rock can wear it away.
[ترجمه ترگمان]طناب خود را به طور مرتب چک کنید، چون اصطکاک در برابر صخره می تواند آن را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]طناب خود را غالبا چک کنید، زیرا اصطکاک در برابر سنگ می تواند آن را از بین ببرد

The friction of two solid objects creates heat.

سایش دو چیز جامد حرارت ایجاد می‌کند.


There was constant friction between Mehdi and his wife.

مهدی و زنش دائماً با هم اختلاف داشتند.


پیشنهاد کاربران

خودرو: اصطکاک

اصطکاک

اختلافات یا تشنج

Friction in the Taliban leadership grows
اختلاف طالبان برسر رهبری درحال افزایشه

Friction : اصطحکاک
Fraction : کسر
Infraction : تخلف
Freak : عجیب و غریب
Fiction : ادبیات داستانی
Fractional Currency : پول خرد
Feces : مدفوع
Fractious : بهانه گیر - زوداشک یا زودرنج - غرغرو - نُنُر - غیر قابل کنترل ( بچه )
Fracture : شکستگی ( مثل استخوان، لیوان و هرچیز دیگه )
Fragile : شکستنی

🌠 اصطحکاک چیست ؟
نیروی مقاومت در برابر حرکت اجسام
اصطکاک نیروی مقاومتی است که در برابر حرکت اجسام از سطح به وجود می آید. این نیرو فقط در خلاف جهت لغزش است و با لغزش اجسام مخالفت می کند. برای ایجاد لغزش در اجسام باید نیرویی بزرگ تر از نیروی اصطکاک در جهت حرکت اعمال کرد. ( نیروی اصطکاک همواره بر حرکت مخالفت نمی کند. ) اگر نیروی اصطکاک نباشد ماشین نمیتواند ترمز کند و راه رفتن روی زمین - حرکت دوچرخه و. . . غیر ممکن میباشد.

🌠 کسر چیست ؟
کسر ( به انگلیسی: Fraction ) ( از لاتین fractus به معنی "شکسته" ) ، نمایشگر جزئی از یک کل یا به طور کلی تر، هر تعداد از اجزای مساوی با هم است. هنگام صحبت های روزمره، کسر را جهت توصیف این که چه تعداد از اجزایی با اندازه های مشخص وجود دارند، به کار می برند، مثل: یک دوم، هشت پنجم، سه چهارم. کسر رایج، متعارف یا ساده ( مثال ها: {\displaystyle {\tfrac {1}{2}}}{\displaystyle {\tfrac {1}{2}}} و {\displaystyle {\tfrac {17}{3}}}{\displaystyle {\tfrac {17}{3}}} ) شامل یک صورت ( Numerator ) است که بالای خط قرار می گیرد ( یا قبل از اسلش، مثل: 1⁄2 ) ، و مخرج ( Denominator ) ناصفری که زیر آن خط قرار داده می شود. صورت ها و مخرج ها در کسرهایی که رایج نیستند نیز به کار می روند، انواع کسرهای غیر رایج شامل این مواردند: کسرهای مرکب، کسرهای مختلط ( با اعداد مختلط اشتباه نشود ) ، و اعداد مخلوط.

🌠 ادبیات داستانی چیست ؟
سبکی است در ادبیات و به داستان هایی اطلاق می شود که به شیوه خیالی و تصوری نوشته می شود
ادبیات داستانی شکلی از روایت است که در همه یا بخشی از آن به رویدادهایی اشاره می شود که واقعی نیستند، یعنی خیالی هستند و ساختهٔ ذهن نویسندهٔ اثرند. در مقابل آن ادبیات غیر داستانی قرار دارد که عمدتاً به رویدادهای واقعی می پردازد ( نظیر تاریخ نگاری، زندگینامه نویسی و… ) . ادبیات داستانی یا داستان تخیلی سبکی است در ادبیات و به داستان هایی اطلاق می شود که بخشی از آن یا همه آن به صورت حکایتی یا نقلی و به شیوه خیالی و تصوری نوشته می شود. اگر چه سبک تخیلی توصیف یک اثر ادبی است اما این اصلاح و سبک برای آثار موسیقی، فیلم، مستند و تئاتر نیز استفاده می شود. مثلا" فیلم ارباب حلقه ها و داستان آلیس در سرزمین عجایب به ترتیب یک فیلم تخیلی و یک داستان تخیلی به شمار می روند. بر عکس سبک تخیلی سبک غیر تخیلی است که به موضوعات حقیقی مثل داستان های تاریخی و زندگی نامه می پردازد


کلمات دیگر: