1. the dilution of paint with thinner
رقیق کردن رنگ با تینر
2. She should wear a thinner shirt in summer.
[ترجمه ترگمان]او باید در تابستان پیراهن نازکی به تن کند
[ترجمه گوگل]او باید تابستان نازک تر پیراهن بپوشد
3. Turn is winter, sunshine getting thinner and pale.
[ترجمه ترگمان]زمستان، زمستان، آفتاب، لاغرتر و پریده رنگ می شود
[ترجمه گوگل]روشن شدن زمستان، تابش آفتاب و نازک شدن است
4. He's much thinner nowadays than he used to be; I think he's been ill.
[ترجمه ترگمان]این روزها کم تر لاغرتر از آن است که قبلا باشد؛ فکر می کنم مریض بوده
[ترجمه گوگل]او امروزه بسیار نازک تر از گذشته است؛ فکر می کنم او بیمار است
5. The twins were dressed differently and one was thinner than the other.
[ترجمه ترگمان]دوقلوها جور دیگری لباس پوشیده بودند و یکی از آن ها لاغرتر از دیگری بود
[ترجمه گوگل]دوقلوها متفاوت بودند و یکی کمتر از دیگری بود
6. You get thinner every time I see you, Sara - you're wasting away!
[ترجمه ترگمان]، هر دفعه که دیدمت لاغرتر میشی، سارا داری وقتت رو تلف می کنی
[ترجمه گوگل]هر بار که شما را می بینم، سارا ضعیف تر می شود - سارا - شما هدر می دهید!
7. You can stir a small amount of thinner in the paint.
[ترجمه ترگمان]می توانید مقدار کمی لاغرتر از رنگ را تکان بدهید
[ترجمه گوگل]شما می توانید مقدار کمی نازک را در رنگ بکشید
8. Fit it in place of an existing thinner jacket, and over any shrunk-on rigid foam insulation your cylinder may have.
[ترجمه ترگمان]آن را در جای یک جلیقه نازک تر موجود قرار دهید، و روی هر گونه عایق بندی فوم سفت و سخت shrunk که سیلندر شما ممکن است داشته باشد
[ترجمه گوگل]جای آن را به جای ژاکت نازک موجود، و بیش از هر عایق فشرده فشرده سفت و سخت مورد استفاده قرار دهید
9. The knot of footsteps spread thinner into distance. Into silence.
[ترجمه ترگمان]جای پا به فاصله کمی تنگ تر می شد در سکوت
[ترجمه گوگل]گره قدم به سمت دیوار گسترش می یابد به سکوت
10. He'd got thinner and the blue eyes were getting watery, but nothing would persuade him to rest.
[ترجمه ترگمان]او لاغر شده بود و چشمان آبی داشت خیس می شد، اما هیچ چیز او را قانع نمی کرد که استراحت کند
[ترجمه گوگل]او ضعیف تر شد و چشم های آبی آب شدن داشت، اما هیچ چیز او را مجبور به استراحت نکرد
11. The elegant brunette was thinner, longer, and more sophisticated.
[ترجمه ترگمان]آن مو مشکی زیبا لاغرتر و بلندتر و بیشتر پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل]سبزه ظریف نازک تر، بلندتر و پیچیده تر بود
12. She was younger, thinner, more worried.
[ترجمه ترگمان]او کوچک تر، لاغر و بیشتر نگران بود
[ترجمه گوگل]او جوان تر، نازک تر، بیشتر نگران بود
13. But we all slept badly in the thinner air, suffering headaches and breathlessness.
[ترجمه ترگمان]اما همه ما در هوای مه آلود، سردرد و تنفس بد خوابیده بودیم
[ترجمه گوگل]اما ما همه در هوا نازک تر خوابیدیم، سردرد ها و تنفس را تجربه کردیم
14. Although the strength would be adequate, the thinner section makes the handlebar uncomfortable to hold.
[ترجمه ترگمان]اگر چه این قدرت کافی خواهد بود، بخش باریک تر آن را معذب می کند
[ترجمه گوگل]اگر چه قدرت کافی است، بخش نازک تر، باعث می شود که صندلی ناراحت شود