کلمه جو
صفحه اصلی

timetable


معنی : جدول ساعات کار، گاه فهرست، صورت اوقات، برنامه ساعات کار
معانی دیگر : (به ویژه هواپیما و ترن و غیره) برنامه، برنامه ی ورود و خروج، زمان نما، صورت اوقات حرکت قطار، برنامه ساعات ت

انگلیسی به فارسی

گاه فهرست، صورت اوقات، برنامه ساعات کار، جدول ساعات کار


جدول زمانی، جدول ساعات کار، گاه فهرست، صورت اوقات، برنامه ساعات کار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a schedule listing the times at which or within which certain events, such as the arrival and departure of trains, buses, and airplanes, are to occur.
مشابه: schedule

• schedule
a timetable is a schedule of the times when activities or jobs should be done.
a timetable is also a list of the times when trains, boats, buses, or aeroplanes arrive and depart.
if you timetable an event such as a meeting, you decide when it should happen, and write a timetable showing the order in which things will happen.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] جدول زمانی

مترادف و متضاد

جدول ساعات کار (اسم)
timetable

گاه فهرست (اسم)
timetable

صورت اوقات (اسم)
timetable

برنامه ساعات کار (اسم)
timetable

schedule


Synonyms: agenda, appointments, calendar, chart, chronology, docket, itinerary, list, order of business, plan, program, record


جملات نمونه

1. The Council has set out a timetable for returning to civilian rule.
[ترجمه ترگمان]این شورا یک برنامه زمانی برای بازگشت به قانون مدنی تعیین کرده است
[ترجمه گوگل]شورا برنامه زمانی برای بازگشت به حکومت غیر نظامی تعیین کرده است

2. Look up the trains to Beijing in the timetable.
[ترجمه ترگمان]قطارها را در برنامه زمانی به پکن نگاه کنید
[ترجمه گوگل]نگاهی به قطارها در پیمایش در پکن

3. Do you have a Birmingham to London train timetable that I could borrow?
[ترجمه ترانه] آیا میتوانم برنامه ی زمانی قطار بیرمنگام به لندن را داشته باشم؟
[ترجمه ترگمان]یک برنامه زمانبندی قطار لندن دارید که می توانم قرض بگیرم؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک جدول زمانی قطار بیرمنگام به لندن دارید که می توانم قرض کنم؟

4. He tacked the timetable to the door.
[ترجمه ترانه] او برنامه ی زمانی را به در چسباند
[ترجمه ترگمان]او به پشت در اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او براساس جدول زمانبندی شده به درب

5. We have a new timetable each term .
[ترجمه ترانه] هر ترم برنامه ی زمانی جدید داریم
[ترجمه ترگمان]ما یک جدول زمانی جدید برای هر دوره داریم
[ترجمه گوگل]ما یک برنامه زمانی جدید برای هر اصطلاح داریم

6. Don't you realize we're working to a timetable? We have to have results.
[ترجمه ترگمان]متوجه نیستی که ما برای یک برنامه زمانی کار می کنیم؟ ما باید نتایج داشته باشیم
[ترجمه گوگل]آیا نمی دانید ما در حال کار بر روی یک جدول زمانی هستیم؟ ما باید نتایج داشته باشیم

7. The timetable is subject to alteration.
[ترجمه ترگمان]این برنامه زمانی در معرض تغییر قرار دارد
[ترجمه گوگل]جدول زمانبندی قابل تغییر است

8. For a local bus timetable, contact Dyfed County Council.
[ترجمه ترگمان]برای یک برنامه زمانی اتوبوس محلی، با شورای شهر Dyfed تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]برای یک برنامه زمانی اتوبوس محلی، با شورای شهرستان Dyfed تماس بگیرید

9. Here is the timetable of events for the day.
[ترجمه ترگمان]در اینجا جدول زمانی رویدادها برای روز آورده شده است
[ترجمه گوگل]در اینجا جدول زمانی وقایع روز است

10. There was a slight hiccup in the timetable.
[ترجمه ترگمان]در جدول زمانی یک سکسکه مختصر وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک نشانه کوچک در جدول زمانی وجود دارد

11. In the new timetable, there's a clash between history and physics.
[ترجمه ترگمان]در جدول زمانی جدید، یک درگیری بین تاریخ و فیزیک وجود دارد
[ترجمه گوگل]در جدول زمانی جدید، درگیری بین تاریخ و فیزیک وجود دارد

12. a railway station/timetable/siding, etc.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه راه آهن \/ برنامه زمانی \/ جانبداری و غیره
[ترجمه گوگل]ایستگاه راه آهن / جدول زمانی / جانبداری و غیره

13. According to the timetable, the bus should have come in at 00.
[ترجمه ترگمان]طبق زمانبندی زمانی، اتوبوس باید ساعت ۷ بیاد
[ترجمه گوگل]با توجه به جدول زمانی، اتوبوس باید در ساعت 00 بامداد باشد

14. The delay threw the entire timetable into disarray.
[ترجمه ترگمان]این تاخیر، کل جدول زمانی را به بی نظمی انداخت
[ترجمه گوگل]تاخیر کل برنامه زمانی را به ناامیدی انداخت

15. Look up the bus times in the local timetable.
[ترجمه ترگمان]زمان اتوبوس در جدول زمانی محلی را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]نگاهی به دفعات اتوبوس در جدول زمانی محلی

16. Do you know your six times table?
[ترجمه ترگمان]میز شش بار تون رو می شناسین؟
[ترجمه گوگل]آیا شما شش بار میز خود را می دانید؟

17. Do you know the eleven times table?
[ترجمه ترگمان]میز شماره یازده را می دانی؟
[ترجمه گوگل]آیا یازده بار میز را می شناسید؟

18. He's 12 years old and still doesn't know his three times table.
[ترجمه ترگمان]او دوازده سالش است و هنوز میز سه بار او را نمی شناسد
[ترجمه گوگل]او 12 سال دارد و هنوز سه بار میز ندارد

19. For Peter, puzzles are great fun; he likes to learn such details as state capitals and the times tables.
[ترجمه ترگمان]برای پیتر، معماهایی بسیار جالب هستند؛ او دوست دارد این جزئیات را به عنوان پایتخت و جداول زمانی یاد بگیرد
[ترجمه گوگل]برای پیتر، پازل بسیار سرگرم کننده هستند؛ او دوست دارد اطلاعاتی مانند پایتخت های دولتی و جداول زمان را یاد بگیرد

20. I expect to recycle our work on the times tables.
[ترجمه ترگمان]من انتظار دارم که کارمون رو روی میز تایمز بازیافت کنم
[ترجمه گوگل]من انتظار دارم که کار ما را در جدول زمانبندی بازیافت کنیم

21. She knew her times tables and her Catechism.
[ترجمه ترگمان]دوران او و اصول دین را می شناخت
[ترجمه گوگل]او می دانست چهره های او و کتک زدن او

22. The education system was so different: the two times table, for instance - same tune, different lyrics.
[ترجمه ترگمان]سیستم آموزشی به قدری متفاوت بود: دو بار میز، به عنوان مثال - همان آهنگ و متن مختلف
[ترجمه گوگل]سیستم آموزشی دو برابر جدول متفاوت بود، به عنوان مثال - همان لحن، اشعار مختلف

23. And I don't really know my Two Times Table.
[ترجمه ترگمان]و من واقعا جدول زمانی دو Times را نمی شناسم
[ترجمه گوگل]و من واقعا نمی دانم دو بار جدول من

24. Dry time table natural volatilize 5 to 15 minutes, action in time within 24 hours, after 48 hours of optimum performance.
[ترجمه ترگمان]جدول زمانی خشک ۵ تا ۱۵ دقیقه است و پس از ۴۸ ساعت عملکرد بهینه در عرض ۲۴ ساعت اقدام به عمل می کند
[ترجمه گوگل]جدول زمان خشک کردن طبیعی، 5 تا 15 دقیقه طبیعی است، زمان عمل در عرض 24 ساعت، بعد از 48 ساعت عملکرد مطلوب

25. By the calculation, the present transport time table is improved and applied in the blooming factory of tianjing steel corporation. The practical effect is good.
[ترجمه ترگمان]با این حساب، جدول زمان حمل و نقل حاضر بهبود یافته و در کارخانه شکوفایی شرکت فولاد tianjing اعمال شده است اثر عملی خوب است
[ترجمه گوگل]با محاسبه، جدول زمان حمل و نقل حاضر بهبود یافته و در کارخانه شکوفایی شرکت فولاد تیانجینگ اعمال می شود اثر عملی خوب است

26. The new time table will come into effect tomorrow.
[ترجمه ترگمان]جدول زمانی جدید فردا اجرایی خواهد شد
[ترجمه گوگل]جدول زمانی جدید فردا اجرا خواهد شد

27. The new time table will come into effect on May st.
[ترجمه ترگمان]این جدول زمانی جدید در خیابان سی ام ماه می اجرا خواهد شد
[ترجمه گوگل]جدول زمانی جدید در ماه مه آغاز خواهد شد

28. I'll have to consult the plane time table first.
[ترجمه ترگمان]اول باید با هواپیما مشورت کنم
[ترجمه گوگل]من باید اول جدول زمانبندی هواپیما را بررسی کنم

29. May I see the time table?
[ترجمه ترگمان]می تونم میز رو ببینم؟
[ترجمه گوگل]می توانم جدول زمانی را ببینم؟

پیشنهاد کاربران

جدول زمانی

برنامه ی زمانی ( مثل برنامه ی کلاسی یا حتی ساعات حرکت قطار و هواپیما )

برنامه روزانه

چک کردن جدول زمانی

Timetable ( n ) : a list of times when something is happening, happened or will happen
جدول زمان بندی

برنامه زمانی

I need to check the timetable to see if I can get to Manchester this evening 🐶
باید برنامه ی زمانی ورود و خروج را چک کنم تا ببینم می توانم امروز عصر به منچستر بروم یا نه

جدول زمانبندی کاری ، زمان کاردر لیست برنامه


ضرب الاجل، مهلت سررسید

It's always on his timetable
همیشه باید طبق برنامه ( زمانی ) اون باشه

جدول ساعت کار

برنامه هفتگی ( در مدرسه )


کلمات دیگر: