معنی : وضع، توازن، ثبات، وقار، نگاهداری، وزنه متحرک، بحالت موازنه دراوردن، ثابت واداشتن
معانی دیگر : هم سنگی، هم ترازی، میزان، حالت تعادل (فکری یا روحی و غیره)، متانت، سنگینی، فرهمندی، آرامی، بزرگواری، آرامش، آسودگی، (به حالت تعادل) نگهداشتن، معلق ماندن یا شدن، ساکن نگهداشتن، اندر واکردن یا شدن، به حالت آماده باش در آوردن، مترصد کردن یا شدن، کمین کردن، آماده شدن یا کردن، تعلیق، بلاتکلیفی، تردید، اندروایی، (نادر) وزن کردن، (شیمی) پواز، (معیار cgs برای سنجش چسبندگی یا viscosity) پواز (مخفف: p)، اونگ یا وزنه ساعت