1. diffuse radiation
تابش منتشر پرتوها،برتابش پخشیده
2. diffuse sclerosis
سختینگی (تصلب) پراکنده،تصلب منتشر
3. a diffuse style
سبک پراطناب
4. a diffuse writer
نویسنده ای که برای بیان چیزی بیش از حد لزوم واژه به کار می برد،نویسنده ی درازگوی
5. the old tree's diffuse branches
شاخه های پراکنده ی درخت کهن
6. Direct light is better for reading than diffuse light.
[ترجمه ترگمان]نور مستقیم برای خواندن بهتر از نور پخشی است
[ترجمه گوگل]نور مستقیم برای خواندن بهتر از نور پخش شده است
7. The printing press helped diffuse scientific knowledge.
[ترجمه ترگمان]چاپ مطبوعات به انتشار دانش علمی کمک کرد
[ترجمه گوگل]مطبوعات چاپی به انتشار دانش علمی کمک کردند
8. The pollutants diffuse into the soil.
[ترجمه ترگمان]آلاینده ها به درون خاک نفوذ می کنند
[ترجمه گوگل]آلاینده ها به خاک نفوذ کرده اند
9. His talk was so diffuse that I missed his point.
[ترجمه ترگمان]حرف زدنش آنقدر پراکنده بود که دلم برایش تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]بحث او خیلی پراکنده بود، که من آن را نادیده گرفتم
10. In an attempt to diffuse the tension I suggested that we break off for lunch.
[ترجمه ترگمان]در تلاش برای پخش تنش، پیشنهاد کردم که برای ناهار استراحت کنیم
[ترجمه گوگل]در تلاش برای کشف تنش من پیشنهاد کردیم که برای ناهار بخوابیم
11. The company has become large and diffuse.
[ترجمه ترگمان]شرکت بزرگ و پراکنده شده است
[ترجمه گوگل]این شرکت بزرگ و پراکنده شده است
12. His writing is diffuse and difficult to understand.
[ترجمه ترگمان]نوشتن او diffuse و دشوار است
[ترجمه گوگل]نوشتن او فهمیده و دشوار است
13. The problem is how to diffuse power without creating anarchy.
[ترجمه مصطفی بدری] مشکل اینجاست که چگونه قدرت را بدون ایجاد هرج و مرج تقسیم کنیم.
[ترجمه ترگمان]مشکل این است که چگونه بدون ایجاد هرج و مرج، قدرت را پخش کنیم
[ترجمه گوگل]مشکل این است که چگونه قدرت را بدون ایجاد هرج و مرج منتشر کنید
14. Religion is a diffuse topic liable to unending disputation whereas theism is not.
[ترجمه ترگمان]در حالی که خداباوری در دسترس نیست، دین یک موضوع پراکنده است
[ترجمه گوگل]دین یک موضوع توجیهی است که به اختلاف نظر ادامه می دهد در حالی که تئوریسم نیست
15. It allows nicotine to diffuse slowly and steadily into the bloodstream.
[ترجمه ترگمان]این بیماری به نیکوتین اجازه پخش آهسته و پیوسته در جریان خون را می دهد
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد تا نیکوتین به آرامی و به طور پیوسته به جریان خون منتشر شود
16. The second argument is more diffuse and therefore more difficult to counter.
[ترجمه ترگمان]بحث دوم، more است و بنابراین مقابله با آن دشوارتر است
[ترجمه گوگل]استدلال دوم پراکنده تر است و بنابراین برای مقابله با آن سخت تر است
17. Was there diffuse sweating? How long did the attack appear to last, and how long was the person confused afterwards?
[ترجمه ترگمان]یکم عرق کرده بود؟ این حمله چقدر طول کشید و تا کی آن شخص را گیج کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا عرق منتشر شد؟ تا چه مدت حمله به نظر می رسید، و چه مدت پس از آن فرد گم شد؟