1. They cynically tried to trade off a reduction in the slaughter of dolphins against a resumption of commercial whaling.
[ترجمه ترگمان]با بدگمانی در تلاش بودند که کاهشی در کشتار of علیه ازسر گیری شکار نهنگ را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت سعی داشتند کاهش کشتار دلفین ها را در برابر نابودی تجاوز به فروش نهنگ ها کاهش دهند
2. The two armies agreed to trade off their prisoners.
[ترجمه حامد] دو ارتش موافقت کردند که زندانیان خود را با یکدیگر معامله کنند
[ترجمه ترگمان]دو ارتش توافق کردند که زندانیان خود را آزاد کنند
[ترجمه گوگل]دو ارتش موافقت کردند که زندانیان خود را محاصره کنند
3. Companies are under pressure to trade off price stability for short-term gains.
[ترجمه محمد عنایت زاده] شرکت ها تحت فشار هستند تا ثبات قیمت را برای به دست آوردن سود کوتاه مدت بررسی ( سبک و سنگین ) کنند.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها تحت فشار هستند تا ثبات قیمت را برای منافع کوتاه مدت کاهش دهند
[ترجمه گوگل]شرکت ها تحت فشار هستند تا ثبات قیمت را برای به دست آوردن سود کوتاه مدت کاهش دهند
4. There is a possibility of being able to trade off information for a reduced sentence.
[ترجمه محمد عنایت زاده] این امکان وجود دارد که بتوان اطلاعات را برای کاهش تعداد جملات وارسی ( سبک و سنگین ) کرد.
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که قادر به مبادله اطلاعات برای یک جمله کاهش یافته باشد
[ترجمه گوگل]امکان دارد بتوان اطلاعات را برای کاهش محکومیت مجازات کرد
5. The company is prepared to trade off its up-market image against a stronger appeal to teenage buyers.
[ترجمه ترگمان]این شرکت آماده است تا تصویر بازار خود را در برابر درخواست قوی تر از خریداران نوجوان راه اندازی کند
[ترجمه گوگل]این شرکت آماده است تا تصویر خود را به بازار عرضه کند
6. They were attempting to trade off inflation against unemployment.
[ترجمه ترگمان]آن ها در تلاش برای کاهش تورم در برابر بیکاری بودند
[ترجمه گوگل]آنها سعی در کاهش تورم در برابر بیکاری داشتند
7. The Phillips curve: trade off or disequilibrium adjustment mechanism?
[ترجمه ترگمان]منحنی فیلیپس: تجارت یا مکانیزم تنظیم disequilibrium؟
[ترجمه گوگل]منحنی فیلیپس یا مکانیسم تعدیل ناپایداری؟
8. It can also be tuned to trade off video quality against compression speed.
[ترجمه ترگمان]همچنین می توان آن را برای مبادله با کیفیت ویدیو در برابر سرعت فشرده سازی تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند برای کاهش کیفیت ویدئو در برابر سرعت فشرده سازی تنظیم شود
9. This will probably have a worse risk-benefit trade off than the formalised use of league tables.
[ترجمه ترگمان]این احتمالا یک تجارت سود آور بدتر از استفاده رسمی از جداول اتحادیه خواهد بود
[ترجمه گوگل]این احتمالا تجارت نامطلوب ریسک بیشتری نسبت به استفاده رسمی از جداول لیگ دارد
10. You have to trade off stability with power consumption.
[ترجمه ترگمان]شما باید ثبات را با مصرف برق مبادله کنید
[ترجمه گوگل]شما باید ثبات را با مصرف انرژی محصور کنید
11. There only existed a trade off between the unemployment rate and the rate of increase in the rate of inflation.
[ترجمه ترگمان]تنها یک تجارت بین نرخ بیکاری و نرخ افزایش نرخ تورم وجود داشت
[ترجمه گوگل]تنها بین نرخ بیکاری و میزان افزایش نرخ تورم وجود داشت
12. The President decided to declare his readiness to trade off our atmospheric series.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تصمیم گرفت آمادگی خود برای مبادله مجموعه جوی ما را اعلام کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور تصمیم گرفت اعلام آمادگی خود را برای حذف مجموعه های جوی خود را
13. They would be able to trade off their looks and manage on that alone.
[ترجمه ترگمان]آن ها قادر خواهند بود نگاه خود را به تنهایی انجام دهند و آن را به تنهایی مدیریت کنند
[ترجمه گوگل]آنها قادر خواهند بود که به نظرشان برسند و تنها به آن عمل کنند
14. To each country technology innovation policy had comprehensive trade off study.
[ترجمه ترگمان]برای هر کشور، سیاست نوآوری تکنولوژی تجارت فراگیر بود
[ترجمه گوگل]به هر کشوری سیاست نوآوری در فن آوری، تجارت جامع را بدون مطالعه انجام داد
15. There is a trade-off between doing the job accurately and doing it quickly.
[ترجمه ترگمان]یک تجارت بین انجام دقیق کار و انجام سریع آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین انجام دادن کار با دقت و سریع انجام می شود
16. There is a trade-off between the benefits of the drug and the risk of side effects.
[ترجمه ترگمان]بین منافع مواد مخدر و خطر عوارض جانبی یک تجارت وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین مزایای دارو و خطر عوارض جانبداری بین دو طرف وجود دارد
17. For some car buyers, lack of space is an acceptable trade-off for a sporty design.
[ترجمه ترگمان]برای برخی از خریداران خودرو، فقدان فضای کافی برای طراحی ورزش و ورزش مورد قبول است
[ترجمه گوگل]برای برخی از خریداران خودرو، کمبود فضای مناسب برای یک طراحی ورزشی مناسب است
18. She said that she'd had to make a trade-off between her job and her family.
[ترجمه ترگمان]او گفت که باید یک معامله تجاری بین شغلش و خانواده اش انجام دهد
[ترجمه گوگل]او گفت که او مجبور بود که کار خود را با خانواده اش مقایسه کند
19. There has to be a trade-off between quality and quantity if we want to keep prices low.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهیم قیمت ها را پایین نگه داریم باید توازن بین کیفیت و کمیت وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]اگر می خواهیم قیمت ها را پایین بیاوریم، باید بین کیفیت و کمیت باشد
20. This trade-off underscores a serious tension between open architecture and investment incentive during the initial deployment and development of the I-way.
[ترجمه ترگمان]این توازن بین معماری باز و انگیزه سرمایه گذاری در طول استقرار اولیه و توسعه روش اول تاکید می کند
[ترجمه گوگل]این معافیت، تنش جدی بین معماری باز و انگیزه سرمایه گذاری در هنگام استقرار اولیه و توسعه I-way را نشان می دهد
21. It also requires trade-offs and compromises, just as any collective action does.
[ترجمه ترگمان]همچنین به مصالحه و سازش نیاز دارد، همانگونه که هر اقدام جمعی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]همانطور که اقدامات جمعی هم انجام می شود، همچنین نیاز به کمبودها و مصالحه دارد
22. It is very beneficial to work for yourself, but there are trade-offs.
[ترجمه ترگمان]کار کردن برای خودتان بسیار مفید است، اما offs وجود دارد
[ترجمه گوگل]بسیار سودمند است که برای خودتان کار کنید، اما کارهای عجیب و غریب وجود دارد
23. Schor's evidence is in direct contradiction to the neo-classical income / leisure trade-off model outlined above.
[ترجمه ترگمان]شواهد Schor در تضاد مستقیم با مدل مالیات بر درآمد \/ اوقات فراغت neo است که در بالا ذکر شد
[ترجمه گوگل]شواهد شوور در تناقض مستقیم با مدل غیرقابل کلاسیک درآمد / تناسب اندام است که در بالا ذکر شده است
24. However, taking account of dignity requires the acceptance of any necessary trade-offs between it and other valued objectives.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در نظر گرفتن شان و منزلت، نیاز به پذیرش هرگونه موازنه تجاری لازم بین آن و دیگر اهداف با ارزش است
[ترجمه گوگل]با این حال، با توجه به شأن و منزلت، نیاز به پذیرش هر گونه مشارکت لازم بین آن و دیگر مقاصد ارزشمند است
25. The payment of dividends therefore represents a trade-off between agency costs and flotation costs.
[ترجمه ترگمان]بنابراین پرداخت سود سهام نشان دهنده توازن بین هزینه های نمایندگی و هزینه های شناور است
[ترجمه گوگل]بنابراین پرداخت سود سهام نشان دهنده یک اختلاف بین هزینه های آژانس و هزینه های شناور است
26. The old trade-off between ease of use and security must therefore be addressed.
[ترجمه ترگمان]بنابراین تجارت قدیمی بین سهولت استفاده و امنیت باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]بنابراین، مقابله با سابقۀ بین سهولت استفاده و امنیت باید مورد توجه قرار گیرد
27. Living organisms have a similar tradeoff in deciding how much mutation and innovation is needed to keep up with a changing environment.
[ترجمه ترگمان]موجودات زنده تفاوت مشابهی در تصمیم گیری درباره اینکه چقدر جهش و نوآوری برای حفظ محیط در حال تغییر مورد نیاز است، دارند
[ترجمه گوگل]ارگانیسم های زنده در تصمیم گیری در مورد چگونگی جهش و نوآوری مورد نیاز برای حفظ محیط زیست تغییر می کند
28. Every managerial decision required trade-offs among competing interests.
[ترجمه ترگمان]هر تصمیم مدیریتی نیاز به توازن بین منافع رقیب دارد
[ترجمه گوگل]هر تصمیم مدیریتی، منافع رقابتی مورد نیاز را در اختیار داشت