کلمه جو
صفحه اصلی

flipper


معنی : باله شنا، کفش شنا
معانی دیگر : (اندام پارو مانندی که برخی ماهی ها و نهنگ هاو غیره با آن شنا می کنند) باله، پرده یا عضو شنای حخیوانات دریایی

انگلیسی به فارسی

کفش شنا، پرده یا عضو شنای حیوانات دریایی، باله شنا


فلیپر، باله شنا، کفش شنا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a wide, flat limb useful for swimming, as on a whale or turtle.

(2) تعریف: one of a pair of flat, triangular, flexible foot coverings resembling a frog's foot and used for swimming or underwater diving. (See fin.)

• fin; diver's webbed finlike shoe
the flippers of an animal such as a seal are the two or four flat limbs that it uses for swimming.
flippers are also flat pieces of rubber that you can wear on your feet to help you swim more quickly.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] قوطی کم خلا : در کنسرو سازی اصطلاحا به قوطی غذایی گفته میشود که هر دو طرف آن صاف است ولی خلا کافی ندارد و با مختصر به بدنه قوطی برجستگی در قوطی ایجاد میشود.

مترادف و متضاد

باله شنا (اسم)
flipper, swim fin

کفش شنا (اسم)
flipper

جملات نمونه

1. The boss flipped out when he heard you lost the account.
[ترجمه ترگمان]رئیس وقتی شنید که تو حساب رو از دست دادی بیرون پرید
[ترجمه گوگل]وقتی شنیده می شود که حساب شما را از دست داده، رئیس بیرون زده است

2. He flipped on the radio to get the hourly news broadcast.
[ترجمه ترگمان]او رادیو را ورق زد تا پخش اخبار ساعتی را به دست بیاورد
[ترجمه گوگل]او در رادیو پخش می شود تا پخش برنامه های ساعتی را انجام دهد

3. It's too flipping cold to go outside!
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی سرد است که بیرون بروم!
[ترجمه گوگل]برای رفتن به بیرون، خیلی سرد است

4. The diver flipped over backwards into the water.
[ترجمه ترگمان]غواص به طرف آب شیرجه زد
[ترجمه گوگل]غواص به عقب به سمت آب افتاد

5. When the great fish flipped over on its back,we knew it was almost dead.
[ترجمه ترگمان]وقتی ماهی بزرگ به پشتش ضربه زد، ما می دانستیم که او تقریبا مرده
[ترجمه گوگل]هنگامی که ماهی بزرگ بر روی پشت آن قرار گرفت، می دانستیم که تقریبا مرده است

6. He flipped the top off the bottle and poured himself a drink.
[ترجمه ترگمان]دستش را روی بطری انداخت و یک نوشیدنی برایش ریخت
[ترجمه گوگل]او بالای بالون از بطری تلنگر شد و خودش را نوشید

7. She flipped for his red hair and freckles.
[ترجمه ترگمان]به خاطر موهای قرمز و کک مکی رنگش پرید
[ترجمه گوگل]او برای موهای قرمز و شکم هایش تلنگر شده است

8. The trade deficit is the flip side of a rapidly expanding economy.
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری طرف دیگر اقتصاد در حال توسعه است
[ترجمه گوگل]کسری تجاری از طرف یک اقتصاد سریع در حال رشد است

9. The man flipped at a fly with a fly swatter.
[ترجمه ترگمان]مرد با مگسی پرید و به پرواز درآمد
[ترجمه گوگل]این مرد با یک پرواز با یک سوسک پرواز پرواز کرد

10. This is such a flipping horrible picture.
[ترجمه ترگمان]این عکس وحشتناکی است
[ترجمه گوگل]این یک تصویر وحشتناک کلاسیک است

11. They flipped a coin to decide who would go first.
[ترجمه ترگمان]آن ها سکه را برداشتند تا تصمیم بگیرند که کی زودتر حرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند کدام یک از سکه ها را انتخاب کنند

12. He flipped the lid open and looked inside the case.
[ترجمه ترگمان]در جعبه را باز کرد و داخل کیف را نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او باز را باز کرد و در داخل مورد نگاه کرد

13. At one point the dancers flipped onto their backs and splayed their legs.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه رقاص ها به پشت سرشان ضربه زدند و پاهایشان را روی زمین پهن کردند
[ترجمه گوگل]در یک لحظه رقصندگان بر روی پشت خود تلنگر شدند و پاهایشان را به هم ریختند

14. Each classroom has a flip chart to write on.
[ترجمه ترگمان]هر کلاس یک نمودار فلیپ چارت برای نوشتن دارد
[ترجمه گوگل]هر کلاس درس دارای یک نمودار تلنگر برای نوشتن است

Some sea turtles have four flippers.

برخی لاکپشت‌های دریایی چهارباله دارند.


پیشنهاد کاربران

کفش غواصی

پای اردکی - فین

مربی های کلاس شنا به flipper "فین" /fin / می گن.

"fin " کلمه انگلیسی به معنای "باله" است

دیکشنری لانگمن flipper را بعنوان یکی از معانی کلمه fin آورده که یعنی این دو یک چیز هستند

مدخل شماره 4 این صفحه را ببینید: https://www. ldoceonline. com/dictionary/fin

یکی از وسایل آشپزخانه که با لبه تیز است و برای برگرداندن کوکو و غیره استفاده می شود.

flipper ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: بادکردگی خفیف
تعریف: تورم قوطی‏کنسرو که در حالت عادی نامشخص است، اما براثر ضربۀ ناگهانی یا گرما، در یک سر قوطی نمایان می‏شود و با فشار دست به حالت اول برمی‏گردد


کلمات دیگر: