کلمه جو
صفحه اصلی

caraway


معنی : زیره، زیره سیاه، درخت زیره
معانی دیگر : کشتی کاراول (که ناوی سبک و تندرو بود و بیشتر در اسپانیا و پرتغال سده های پانزده و شانزده به کار می رفت)، (گیاه شناسی)، گیاه زیره (carum carvi از خانواده ی umbel)

انگلیسی به فارسی

زیره سیاه، درخت زیره


زیره سیاه، زیره، درخت زیره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an herb bearing clusters of white flowers and aromatic, spicy seeds used as flavoring.

(2) تعریف: the seed of this plant.

• white-flowered aromatic plant which produces seeds used as a seasoning and in medicine
caraway is a plant with seeds that are used in cooking.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] زیره سبز: گیاهی دو ساله از تیره جعفری که دانه آن دارای عطر و طعم خاص است در غذا به عنوان ادویه استفاده میشود

مترادف و متضاد

زیره (اسم)
caraway, cumin

زیره سیاه (اسم)
caraway

درخت زیره (اسم)
caraway

جملات نمونه

1. Brussels sprouts in browned butter with caraway seeds.
[ترجمه ترگمان]کلم بروکسل در کره بادام زمینی با دانه های caraway جوانه می زند
[ترجمه گوگل]جوانه های بروکسل در کره برنج با دانه های کره ای

2. Caraway did say before the trial that she wondered if Simpson could have committed such a horrible crime.
[ترجمه ترگمان]آقای \"Caraway\" قبل از دادگاه گفت که \"سیمپسون\" میتونه همچین جرم وحشتناکی رو مرتکب شده باشه
[ترجمه گوگل]کراوای قبل از محاکمه می گوید که او می پرسد که اگر سیمپسون چنین جنایت وحشتناکی مرتکب شده باشد

3. Carvone : Ketone found in caraway, dill and spearmint oils.
[ترجمه ترگمان]Carvone: ketone در caraway، dill و spearmint یافت می شود
[ترجمه گوگل]کاروون کتون در روغن های کره ای، کرفس و روغن زیتون یافت می شود

4. Caraway has a nutty smell and is also an herb useful to digestion.
[ترجمه ترگمان]caraway بوی nutty دارد و نیز یک گیاه مفید برای هضم است
[ترجمه گوگل]Caraway دارای بوی نادری است و همچنین یک گیاه مفید برای هضم است

5. You will be given a sample of either caraway oil or spearmint oil.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از روغن caraway و یا روغن زیتون به شما داده خواهد شد
[ترجمه گوگل]به شما یک نمونه از روغن زیره سبز یا روغن زیتون داده می شود

6. Scandinavian liquor usually flavored with caraway seeds.
[ترجمه ترگمان]اسکاندیناوی معمولا با دانه های سیاه مخلوط میشه
[ترجمه گوگل]مشروب فروشی اسکاندیناوی معمولا با دانه های کره ای طعم دارد

7. Brushwith egg white and sprinkle with caraway and poppy seeds as desired.
[ترجمه ترگمان]سفیده تخم مرغ را سفید کنید و دانه های سویا و دانه های خشخاش را به عنوان دل خواه روی آن بریزید
[ترجمه گوگل]برس با تخم مرغ سفید کنید و با گلبرگ و دانه خشخاش به صورت دلخواه بپزید

8. Black Pepper, Ginger, Turmeric, Cumin Seed, Caraway Seed, Nutmeg, Cassia.
[ترجمه ترگمان]فلفل سیاه، زنجبیل، Turmeric، دانه دانه، دانه کولا، Nutmeg، cassia
[ترجمه گوگل]فلفل سیاه، زنجبیل، زردچوبه، زیره سبز، تخم چمن زنی، مغز گردو، Cassia

9. Nine - year - old Caraway is an indispensable help for the family, Yunnan, 199
[ترجمه ترگمان]caraway ۹ ساله کمک ضروری برای خانواده، Yunnan، ۱۹۹ نفر است
[ترجمه گوگل]یک ساله Caraway یک کمک ضروری برای خانواده، یوننان، 199 است

10. Kummel is German for caraway, and weck is the word for roll in the southern German dialect.
[ترجمه ترگمان]Kummel آلمانی است و weck واژه for در گویش آلمانی جنوبی است
[ترجمه گوگل]Kummel آلمانی است برای کلاه گیس، و weck کلمه رول در گویش جنوب آلمان است

11. Brussels sprouts with mustard, apples and caraway.
[ترجمه ترگمان]بروکسل به همراه خردل، سیب و caraway جوانه می زند
[ترجمه گوگل]جوانه های بروکسل با خردل، سیب و چیپس

12. It was here that Frankie hid the black sharp-tasting seeds that he picked from her caraway cake.
[ترجمه ترگمان]این جا بود که فرانکی تخم طلا را که از کیک سیاه پوشیده بود پنهان کرد
[ترجمه گوگل]اینجا بود که فرانکی مخلوقات دانه های مزه تیز سیاه را که از کیک فلفل او برداشت کرده بود، مخفی کرد

13. Fujisaki brusquely turned him down, but the judge said Baker could ask the jurors about Caraway after the verdict.
[ترجمه ترگمان]Fujisaki با خشونت او را پایین آورد، اما قاضی گفت که بیکر می تواند از هیات منصفه در مورد caraway بعد از حکم سوال کند
[ترجمه گوگل]فوجیساکی به طور ناگهانی او را رد کرد، اما قاضی گفت بیکر می تواند از اعضای هیئت منصفه درباره کراوای پس از حکم درخواست کند

14. Fujisaki said he decided to tighten previous restrictions after learning that Caraway had agreed to a television interview.
[ترجمه ترگمان]Fujisaki گفت پس از آگاهی از اینکه caraway با یک مصاحبه تلویزیونی موافقت کرده است، تصمیم به تنگ کردن محدودیت های قبلی گرفت
[ترجمه گوگل]فوجیساکی گفت پس از اینکه متوجه شد که Caraway با مصاحبه تلویزیونی موافق است، تصمیم گرفت محدودیت های قبلی را تشدید کند

15. Cook for an hour or until meat is tender. 2 Add potatoes and caraway seeds.
[ترجمه ترگمان]تا یک ساعت کوک یا تا وقتی که گوشت نرم شود [ ۲ ] سیب زمینی و دانه های caraway را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]یک ساعت بخورید یا تا زمانی که گوشت مرطوب باشد 2 سیب زمینی و دانه سیب زمینی را اضافه کنید


کلمات دیگر: