کلمه جو
صفحه اصلی

gelation


معنی : بستگی، انعقاد، سفت شدگی، بسته شدگی
معانی دیگر : عمل یخ بستن، منجمد شدن، سفتی، (مثل ژلاتین در اثر سرما) بستن، عمل سفت شدن، انعقاد مایع ژلاتین (در اثر سرد شدن)

انگلیسی به فارسی

انعقاد، بستگی، بسته شدگی، سفت شدگی


ژلاتین، انعقاد، بستگی، بسته شدگی، سفت شدگی


انگلیسی به انگلیسی

• coagulation; solidification (due to cold); freezing

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ژله شدن
[صنایع غذایی] ژله شدن : به فرم گرفتن ژله گفته می شود - ژله شدن : به فرم گرفتن ژله گفته می شود.
[نساجی] ژل شدن - ژلاتین
[پلیمر] ژل شدن

مترادف و متضاد

بستگی (اسم)
vicinity, connection, dependence, dependency, bind, concern, congelation, gelation, kinship, liaison

انعقاد (اسم)
conclusion, ratification, coagulation, coalescence, gelation, ligation

سفت شدگی (اسم)
concretion, gelation

بسته شدگی (اسم)
occlusion, gelation

پیشنهاد کاربران

ژل شدن

gelation ( شیمی )
واژه مصوب: ژل شدن
تعریف: تشکیل شدن ژل از سُل


کلمات دیگر: