کلمه جو
صفحه اصلی

injection


معنی : تنقیه، اماله، تزریق، داروی تزریق کردنی
معانی دیگر : خلانش، درجهش، درفشانش

انگلیسی به فارسی

تزریق، اماله، تنقیه، داروی تزریق‌کردنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: something injected, esp. a measured dose of liquid medicine.

(2) تعریف: the act of injecting.

• act of injecting; substance which is injected

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] تزریق
[خودرو] تزریق
[عمران و معماری] تزریق
[برق و الکترونیک] تزریق 1. فرایندی که موجب افزایش چگالی حامل های اقلیت در ناحیه ای از نیمه رسانا نسبت سبه حالت تعادل می شود . این کار را می توان از طریق بایاس مستقیم یک سد یکسوساز یا به وسیله ی تابش انجام داد. 3. قرار دادن فضا پیما در مدار . - تزریق
[زمین شناسی] تزریق
[نساجی] تزریق
[ریاضیات] تابع یک به یک، نگاشت یک به یک، یک به یک

مترادف و متضاد

Synonyms: booster, dose, dram, enema, inoculation, needle, vaccine


introduction into bloodstream


تنقیه (اسم)
purgation, clyster, enema, injection

اماله (اسم)
clyster, enema, injection

تزریق (اسم)
infusion, shot, transfusion, injection, intinction

داروی تزریق کردنی (اسم)
injection

جملات نمونه

1. he covered the injection mark with a patch and an adhesive tape
جای آمپول را با یک تکه باند و نوار چسب پوشاند.

2. the drug is ingested either by eating or by injection
این دارو را یا از راه خوردن یا از راه تزریق وارد بدن می کنند.

3. A new method of fuel injection was developed during the war.
[ترجمه ترگمان]یک روش جدید تزریق سوخت در طول جنگ گسترش یافت
[ترجمه گوگل]یک روش جدید تزریق سوخت در طول جنگ توسعه یافت

4. After the injection her pain began to ease off.
[ترجمه ترگمان]پس از تزریق درد، درد آرام گرفت
[ترجمه گوگل]بعد از تزریق درد او شروع به کاهش کرد

5. The nurse is coming to give you an injection.
[ترجمه ترگمان]پرستار می آید تا به شما تزریق کند
[ترجمه گوگل]پرستار در حال آمدن است تا شما تزریق کنید

6. The nurse gave me a tetanus injection .
[ترجمه ترگمان]پرستار تزریق کزاز به من کرد
[ترجمه گوگل]پرستار به من تزریق تانتالیس داد

7. The best treatment is antibiotics, preferably by injection.
[ترجمه ترگمان]بهترین درمان، آنتی بیوتیک ها، ترجیحا با تزریق است
[ترجمه گوگل]بهترین درمان آنتی بیوتیک ها، ترجیحا با تزریق است

8. They gave me an injection to help me sleep.
[ترجمه ترگمان] یه تزریق بهم تزریق کردن که به من کمک کنه بخوابم
[ترجمه گوگل]آنها به من تزریق کردند تا به من کمک کنند

9. The injection brought him immediate ease.
[ترجمه ترگمان]تزریق باعث آرامش فوری او شد
[ترجمه گوگل]تزریق او را به راحتی به راحتی به ارمغان آورد

10. You may notice redness and swelling after the injection.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است به قرمزی و تورم بعد از تزریق توجه کنید
[ترجمه گوگل]ممکن است بعد از تزریق، قرمزی و تورم مشاهده شود

11. This steroid is sometimes given by injection.
[ترجمه ترگمان]این steroid گاهی اوقات با تزریق ارایه می شود
[ترجمه گوگل]این استروئید گاهی به وسیله تزریق داده می شود

12. This injection stuns the rhinoceros, so we can examine it.
[ترجمه ترگمان]این تزریق، کرگدن را حیرت زده می کند، بنابراین ما می توانیم آن را بررسی کنیم
[ترجمه گوگل]این تزریق رادیکال را خنثی می کند، بنابراین ما می توانیم آن را بررسی کنیم

13. In some US states execution is by lethal injection.
[ترجمه ترگمان]در بعضی از ایالات آمریکا اعدام به وسیله تزریق مرگبار انجام می شود
[ترجمه گوگل]در برخی از ایالت های ایالات متحده اعدام با تزریق کشنده است

14. A cash injection of £20 million will be used to improve the health service.
[ترجمه ترگمان]تزریق نقدی ۲۰ میلیون پوند برای بهبود خدمات بهداشتی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]تزریق نقدی از 20 میلیون پوند برای بهبود خدمات بهداشتی مورد استفاده قرار می گیرد

15. My arm was very tender after the injection.
[ترجمه ترگمان]بعد از تزریق دستی بازوی من خیلی نرم شد
[ترجمه گوگل]بازو من پس از تزریق بسیار مناقصه بود

پیشنهاد کاربران

درمان پذیر

ریزش ، پاشش

درون ریزی ، درون پاشی

سوخت ریزی ، سوخت پاشی

تزریق

بعضی وقت ها معنی ادویه هم میده

امپول

injection ( علوم دارویی )
واژه مصوب: تزریق
تعریف: وارد کردن دارو یا مادۀ مغذی به درون بدن با استفاده از سوزن و سرنگ

به معنای تزریق
injection =transfusion


کلمات دیگر: