کلمه جو
صفحه اصلی

sermon


معنی : موعظه، اندرز، گفتار، خطبه، وعظ، خطابه، موعظه کردن
معانی دیگر : وابسته بموعظه

انگلیسی به فارسی

موعظه، وعظ، خطبه، خطابه، اندرز، گفتار، وابسته بموعظه، موعظه کردن


خطبه، موعظه، خطابه، وعظ، گفتار، اندرز، موعظه کردن


انگلیسی به انگلیسی

• lecture given by a clergyman for the purpose of religious instruction; extended lecture on behavior or morals; any long speech or lecture
a sermon is a talk on a religious or moral subject given during a church service.

مترادف و متضاد

موعظه (اسم)
sermon, allocution, admonishment, preaching, preachment

اندرز (اسم)
sermon, counsel, advice, monition, axiom, motto

گفتار (اسم)
article, word, speech, sermon

خطبه (اسم)
speech, sermon

وعظ (اسم)
sermon

خطابه (اسم)
address, lecture, oration, sermon, precept, allocution, prelection

موعظه کردن (فعل)
admonish, sermon, preach, sermonize

instructive speech with a moral


Synonyms: address, advice, discourse, doctrine, exhortation, harangue, homily, lecture, lesson, moralism, pastoral, preach, preaching, preachment, tirade


جملات نمونه

1. his sermon heated us all
موعظه ی او همه ی ما را به هیجان آورد.

2. a heterodox sermon
موعظه ی ارتداد آمیز

3. A good example is the best sermon.
[ترجمه ترگمان]یک مثال خوب، بهترین موعظه است
[ترجمه گوگل]مثال خوب بهترین خطبه است

4. The minister preaches a sermon now and then.
[ترجمه ترگمان]کشیش گاه گاه وعظ می کند
[ترجمه گوگل]وزیر در حال حاضر و پس از آن خطبه ای را می آموزد

5. The Reverend William Cronshaw delivered/preached the sermon.
[ترجمه ترگمان]کشیش و یلی ام کر انشا مشغول موعظه کردن بودند
[ترجمه گوگل]حاکم ویلیام کرونشو موعظه را تحویل داد / موعظه کرد

6. Sometimes the rector came up and preached a sermon.
[ترجمه ترگمان]گاهی رئیس به وعظ ادامه می داد و موعظه می کرد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ریکور آمد و موعظه ای را مطرح کرد

7. He fell asleep during the sermon.
[ترجمه ترگمان]موقع موعظه به خواب رفت
[ترجمه گوگل]او در طول خطبه خوابید

8. At High Mass the priest preached a sermon on the devil.
[ترجمه ترگمان]در نماز کلیسا، کشیش موعظه را روی شیطان موعظه می کرد
[ترجمه گوگل]در کوه بالا، کشیش موعظه بر روی شیطان موعظه کرد

9. He delivered the sermon with fiery passion.
[ترجمه ترگمان]موعظه را با شور و شوقی آتشین به او تحویل داد
[ترجمه گوگل]او خطبه را با اشتیاق آتشین تحویل داد

10. Bishop Tunstall preached a sermon against the book, after which copies were ceremonially burnt.
[ترجمه ترگمان]اسقف Tunstall خطابه ای علیه این کتاب موعظه کرد، و پس از آن نسخه هایی از آن به طور تشریفاتی سوزانده شد
[ترجمه گوگل]اسقف تونستال موعظه ای را علیه این کتاب موعظه کرد، پس از آن نسخه ها به طور رسمی سوخته شدند

11. The collection will be taken /made after the sermon.
[ترجمه ترگمان]این مجموعه پس از خطبه گرفته خواهد شد
[ترجمه گوگل]این مجموعه پس از خطبه، گرفته خواهد شد

12. The preacher's sermon was full of fire and brimstone.
[ترجمه ترگمان]موعظه کشیش پر از آتش و گوگرد بود
[ترجمه گوگل]خطبه واعظان پر از آتش و سنگ قبر بود

13. We had to listen to a long sermon about not wasting money.
[ترجمه ترگمان]باید به وعظ مفصلی درباره هدر دادن پول گوش می دادیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور به گوش دادن به یک خطبه طولانی در مورد صرفه جویی در پول نیست

14. Today's sermon was on the importance of compassion.
[ترجمه ترگمان]موعظه امروز بر روی اهمیت شفقت بود
[ترجمه گوگل]خطبه امروز بر اهمیت محبت بود

15. The minister preached a long sermon against the dangers of excess.
[ترجمه ترگمان]وزیر وعظ مفصلی را علیه خطرات افراط زدایی ایراد کرد
[ترجمه گوگل]وزیر موعظه طولانی در برابر خطرات اضافی سخن گفت

پیشنهاد کاربران

خطبه

در مطالعات مانوی:
�خروش خوانی، وعظ� xrwhxwʾnyy, xrwxwʾnyy MP /xrōhxwānī/ n
�خروش خوان، واعظ� xrwhxwʾn, xrwxwʾn MP /xrōhxwān/ n

سخنرانی


کلمات دیگر: