1. nuclear deterrence
سیاست انصراف انگیزی اتمی
2. It is another nail in the coffin of deterrence even if the first generation of cruise will be slow for such a role.
[ترجمه ترگمان]این یک میخ دیگر در تابوت بازدارندگی است حتی اگر اولین نسل کشتی برای چنین نقشی کند خواهد بود
[ترجمه گوگل]این یک ناخن دیگر در تابوت بازدارندگی است حتی اگر نسل اول کروز برای چنین نقش آهسته ای باشد
3. General deterrence theory is often cited to justify punishments, sometimes in specific cases.
[ترجمه ترگمان]نظریه بازدارندگی عمومی اغلب برای توجیه مجازات ها، گاهی در موارد خاص یاد می شود
[ترجمه گوگل]نظریه بازدارندگی عمومی اغلب به منظور توجیه مجازات ها، گاهی در موارد خاص ذکر شده است
4. Yet the theory of nuclear deterrence assumes the reverse.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نظریه بازدارندگی هسته ای عکس را فرض می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، نظریه بازدارندگی هسته ای به معکوس برمی گردد
5. I have suggested that although Beccaria selected deterrence as his mode of crime control, his arguments invite other possibilities.
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد کرده ام که اگرچه بکاریا بازدارندگی را به عنوان شیوه کنترل جرم انتخاب کرده بود، استدلالات او از احتمالات دیگری نیز دعوت کردند
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد کرده ام که اگرچه بیکاریا بازدارندگی را به عنوان شیوه کنترل جرمش انتخاب کرده است، استدلال هایش فرصت های دیگری را پیشنهاد می دهد
6. Beccaria's assumption of the special effectiveness of proportional deterrence is unsubstantiated.
[ترجمه ترگمان]فرض بکاریا از کارایی خاص بازدارندگی متناسب بی اساس است
[ترجمه گوگل]فرضیه Beccaria در مورد اثربخشی ویژه بازدارندگی متناسب غیرقابل اثبات است
7. Beneath this umbrella of deterrence are tactical weapons.
[ترجمه ترگمان]زیر این چتر of سلاح های تاکتیکی هستند
[ترجمه گوگل]زیر این چتر بازدارنده سلاح های تاکتیکی است
8. Nuclear deterrence becomes nuclear holocaust when local wars get out of hand.
[ترجمه ترگمان]بازدارندگی هسته ای هنگامی که جنگ های محلی از دست خارج شود، به هولوکاست هسته ای تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]بازدارندگی هسته ای هنگامی که جنگ های داخلی از دست خارج می شود، هولوکاست هسته ای می شود
9. Deterrence, antimissile interceptors, is still the best defense.
[ترجمه ترگمان]بازداری، antimissile interceptors، هنوز بهترین دفاع است
[ترجمه گوگل]بازدارندگی، رهگیری های ضد تهاجم، هنوز بهترین دفاع است
10. Mearsheimer, John. Conventional Deterrence. All but the Chapter on the Nato - Pact competition.
[ترجمه ترگمان]Mearsheimer، جان بازداری متعارف: همه چیز به جز فصل در مورد رقابت پیمان ناتو
[ترجمه گوگل]میرسیمر، جان تداخل متعارف همه اما فصل در رقابت ناتو - پات
11. My father's deterrence shaded into acceptance.
[ترجمه ترگمان]بازداری پدرم به تدریج مورد قبول واقع شد
[ترجمه گوگل]بازدارندگی پدرم به پذیرش بستگی دارد
12. This guideline stresses the deterrence of war.
[ترجمه ترگمان]این رهنمود بر بازداری از جنگ تاکید می کند
[ترجمه گوگل]این دستورالعمل بر بازدارندگی جنگ تأکید دارد
13. Deterrence of aggression also demands forward defense.
[ترجمه ترگمان]بازداری از پرخاش هم مستلزم دفاع از جلو است
[ترجمه گوگل]تداوم تجاوز نیز به دفاع از پیش نیاز دارد
14. His view is that prison sentences must be long enough to satisfy the requirements both of retribution and deterrence.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه او این است که محکومیت زندان باید به اندازه کافی طولانی باشد تا الزامات هر دو مجازات و بازدارندگی را برآورده کند
[ترجمه گوگل]دیدگاه وی این است که احکام زندان باید به اندازه کافی بلند باشد تا بتواند شرایط مورد نیاز مجازات و بازدارندگی را برآورده کند