1. The merit of a lottery is that everyone has an equal chance.
امتیاز لاتاری این است که همه افراد شانس مساوی دارند
2. We thought that a lottery was an absurd way of deciding who should be the team captain.
ما فکر می کردیم که قرعه کشی برای انتخاب کاپیتان تیم، احمقانه است
3. The rash young man claimed the lottery prize only to find he had misread his number.
مرد جوان عجول، تنها به خاطر اینکه شماره اش را اشتباه خوانده بود، ادعای جایزه بخت آزمایی را کرد
4. lottery ticket
بلیت بخت آزمایی
5. an indented lottery ticket
بلیط بخت آزمایی با لبه ی ناصاف بریده شده
6. military draft lottery
قرعه کشی برای خدمت نظام
7. the winner of the lottery could not hide his excitement
برنده ی بخت آزمایی نمی توانست هیجان خود را پنهان کند.
8. to try one's fortune in a lottery
در لاتاری بخت خود را آزمودن
9. they kidded him into thinking that he had won the lottery
او را گول زدند که برنده ی لاتاری شده است.
10. Marriage is a lottery.
[ترجمه ترگمان]ازدواج یک لاتاری است
[ترجمه گوگل]ازدواج یک قرعه کشی است
11. She wheedled her husband into buying a lottery ticket.
[ترجمه ترگمان]او شوهرش را واداشت تا بلیت بخت آزمایی بخرد
[ترجمه گوگل]او شوهرش را به خرید یک بلیط قرعه کشی برد
12. Her life changed completely when she won the lottery.
[ترجمه ترگمان]وقتی در لاتاری برنده شد زندگی او کاملا تغییر کرد
[ترجمه گوگل]وقتی که او قرعه کشی کرد، زندگی اش کاملا تغییر کرد
13. The probability of winning the lottery is really very low.
[ترجمه ترگمان]احتمال برنده شدن لاتاری واقعا بسیار پایین است
[ترجمه گوگل]احتمال کسب برنده قرعه کشی واقعا بسیار کم است
14. We're having a lottery to raise money for homeless families.
[ترجمه ترگمان]ما در حال صرف یک لاتاری برای جمع آوری پول برای خانواده های بی خانمان هستیم
[ترجمه گوگل]ما یک قرعه کشی برای جمع آوری پول برای خانواده های بی خانمان داریم
15. Since winning the lottery, they've been living in clover.
[ترجمه ترگمان]از وقتی که در بخت آزمایی برنده شدیم، در شبدر زندگی می کرده اند
[ترجمه گوگل]از زمان برنده شدن در قرعه کشی، آنها در شبدر زندگی می کنند
16. He bought lottery tickets from handicapped people.
[ترجمه ترگمان] اون بلیط های لاتاری رو خریده
[ترجمه گوگل]او بلیط های قرعه کشی را از افراد معلول خریداری کرد
17. The lottery is probably the most popular form of gambling.
[ترجمه ترگمان]این لاتاری احتمالا محبوب ترین شکل قمار است
[ترجمه گوگل]قرعه کشی احتمالا محبوب ترین نوع قمار است
18. Do you really think winning the lottery would make you happy?
[ترجمه ترگمان]آیا واقعا فکر می کنید برنده شدن در لاتاری شما را خوشحال خواهد کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا واقعا فکر می کنید برنده شدن قرعه کشی شما را خوشحال می کند؟
19. The National Lottery provides extra money for deserving causes.
[ترجمه ترگمان]قرعه کشی ملی پول بیشتری را برای عوامل شایسته فراهم می کند
[ترجمه گوگل]قرعه کشی ملی پول اضافی برای دلایلی را فراهم می آورد
20. A commission was appointed to ensure the lottery was not rigged.
[ترجمه ترگمان]کمیسیونی برای حصول اطمینان از تقلب در بخت آزمایی تعیین شد
[ترجمه گوگل]یک کمیسیون برای اطمینان از اینکه قرعه کشی غیرقانونی بود، منصوب شد
21. I'm in a lottery syndicate at work.
[ترجمه ترگمان] من توی یه اتحادیه لاتاری هستم
[ترجمه گوگل]من در کار یک سندیکای قرعه کشی هستم
22. She bought a lottery ticket and won more than $33 million.
[ترجمه ترگمان]او بلیط بخت آزمایی خرید و بیش از ۳۳ میلیون دلار برنده شد
[ترجمه گوگل]او یک بلیت قرعه کشی خرید و بیش از 33 میلیون دلار برنده شد