تخمک آوردن، تخمک ساختن، تخمک گذاری کردن، تخمک دادن، تخمک گذاردن، تولید اوول کردن
ovulate
تخمک آوردن، تخمک ساختن، تخمک گذاری کردن، تخمک دادن، تخمک گذاردن، تولید اوول کردن
انگلیسی به فارسی
تخمک دادن، تخمک گذاردن، تولید اوول کردن
تخمک گذاری، تخمک دادن، تخمک گذاردن، تولید اوول کردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: ovulates, ovulating, ovulated
مشتقات: ovulation (n.)
حالات: ovulates, ovulating, ovulated
مشتقات: ovulation (n.)
• : تعریف: to release eggs from the ovary.
• produce and expel ova from the ovary
when a woman or female animal ovulates, she produces ova from her ovary; a technical term in biology.
when a woman or female animal ovulates, she produces ova from her ovary; a technical term in biology.
جملات نمونه
1. Women who do not ovulate regularly have difficulty in becoming pregnant.
[ترجمه ssa] زنانی که به طور مرتب تخمک گذاری نمی کنند، در حامل ه شدن مشکل دارند.
[ترجمه ترگمان]زنانی که به طور منظم ازدواج نمی کنند در حامله شدن مشکل دارند[ترجمه گوگل]زنان باردار که به طور منظم تخمک گذاری نمی کنند دچار مشکل می شوند
2. Some girls may first ovulate even before they menstruate.
[ترجمه ترگمان]برخی از دختران ممکن است ابتدا حتی قبل از این که صحبت کنند، از خواب بیدار شوند
[ترجمه گوگل]برخی از دختران ممکن است ابتدا قبل از قاعدگی تخمک گذاری کنند
[ترجمه گوگل]برخی از دختران ممکن است ابتدا قبل از قاعدگی تخمک گذاری کنند
3. Some women take drugs to help them ovulate.
[ترجمه ترگمان]برخی از زنان برای کمک به آن ها مواد مخدر مصرف می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از زنان مواد مخدر را برای کمک به تخمک گذاری می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از زنان مواد مخدر را برای کمک به تخمک گذاری می کنند
4. She doesn't begin to ovulate until she has been mated and will not become fertile for another two or three days.
[ترجمه ترگمان]او تا زمانی که جفت نشده است شروع به ovulate نمی کند و برای دو یا سه روز دیگر بارور نخواهد شد
[ترجمه گوگل]او شروع به تخمک گذاری نمی کند تا زمانی که او متولد نشده و برای دو یا سه روز دیگر بارور نشود
[ترجمه گوگل]او شروع به تخمک گذاری نمی کند تا زمانی که او متولد نشده و برای دو یا سه روز دیگر بارور نشود
5. Women ovulate about once every month.
[ترجمه ترگمان]زن ها هر ماه یکبار می
[ترجمه گوگل]زنان هر ماه حدود یک بار تخمک می زنند
[ترجمه گوگل]زنان هر ماه حدود یک بار تخمک می زنند
6. Female pandas ovulate only once a year, in the spring.
[ترجمه ترگمان]هر سال یک سال، یک سال، در بهار، تخمک را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]پانداهای زنانه تنها یک بار در سال، بهار، تخمک گذاری می کنند
[ترجمه گوگل]پانداهای زنانه تنها یک بار در سال، بهار، تخمک گذاری می کنند
7. The rolling is what stimulates her to ovulate; if she doesn't roll, she can't take.
[ترجمه ترگمان]چرخش آن چیزی است که او را به تخمک می رساند؛ اگر او roll، نمی تواند تحمل کند
[ترجمه گوگل]نورد چیزی است که او را به تخمک گذاری تحریک می کند؛ اگر او رول نزند، نمی تواند برود
[ترجمه گوگل]نورد چیزی است که او را به تخمک گذاری تحریک می کند؛ اگر او رول نزند، نمی تواند برود
8. Some women ovulate irregularly because their pituitary glands secrete too much prolactin.
[ترجمه ترگمان]بعضی از زنان به طور نامنظم پرسه می زنند، چون غدد هیپوفیز آن ها را بیش از پرولاکتین ترشح می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از زنان بی نظم را تخمک گذاری می کنند زیرا غده های هیپوفیز آنها بیش از حد پرولاکتین را ترشح می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از زنان بی نظم را تخمک گذاری می کنند زیرا غده های هیپوفیز آنها بیش از حد پرولاکتین را ترشح می کنند
9. After menstruation has finished, they could either remain caffeine-free or drink only small amounts until they ovulate again.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که قاعدگی به پایان رسید، آن ها می توانستند بدون کافئین باقی بمانند و یا فقط مقدار کمی بنوشند تا زمانی که دوباره ovulate
[ترجمه گوگل]پس از قاعدگی به پایان رسید، آنها می توانند یا بدون کافئین باقی بمانند و یا مقدار کمی کمی نوشیدند تا دوباره تخمک گذاری شوند
[ترجمه گوگل]پس از قاعدگی به پایان رسید، آنها می توانند یا بدون کافئین باقی بمانند و یا مقدار کمی کمی نوشیدند تا دوباره تخمک گذاری شوند
10. In vitro fertilization can restore fertility to women who ovulate but can not conceive because their Fallopian tubes are blocked.
[ترجمه ترگمان]در لقاح مصنوعی، باروری آزمایشگاهی می تواند باروری را به زنانی احیا کند که ovulate اما نمی توانند تصور کنند چرا که لوله های Fallopian مسدود شده اند
[ترجمه گوگل]لقاح آزمایشگاهی می تواند باروری را برای زنان که تخمک گذاری می کنند، بازگردانند، اما نمی توانند تصور کنند زیرا لوله های فالوپی آنها مسدود شده اند
[ترجمه گوگل]لقاح آزمایشگاهی می تواند باروری را برای زنان که تخمک گذاری می کنند، بازگردانند، اما نمی توانند تصور کنند زیرا لوله های فالوپی آنها مسدود شده اند
11. Indeed, in some species such as rabbits, the very act of mating induces the female to ovulate.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، در برخی از گونه ها مثل خرگوش، عمل جفت گیری باعث تحریک زن به ovulate می شود
[ترجمه گوگل]در واقع، در برخی از گونه ها مانند خرگوش، عمل جفتگیری بسیار زن را تحریک می کند تا تخمک گذاری شود
[ترجمه گوگل]در واقع، در برخی از گونه ها مانند خرگوش، عمل جفتگیری بسیار زن را تحریک می کند تا تخمک گذاری شود
12. You can use these types of natural family planning to predict when you'll ovulate — and when you need to avoid unprotected sex if you don't want to conceive.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از این نوع برنامه ریزی خانوادگی طبیعی برای پیش بینی زمان you استفاده کنید - و زمانی که نیاز دارید از رابطه جنسی بدون محافظت اجتناب کنید اگر نمی خواهید درک کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید از این نوع برنامه های طبیعی خانواده برای پیش بینی زمانی که تخمک گذاری می کنید استفاده کنید - و هنگامی که شما نمی خواهید وارد شوید، لازم است از جنسیت محافظت نشده جلوگیری کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید از این نوع برنامه های طبیعی خانواده برای پیش بینی زمانی که تخمک گذاری می کنید استفاده کنید - و هنگامی که شما نمی خواهید وارد شوید، لازم است از جنسیت محافظت نشده جلوگیری کنید
13. Gonadotropins are used to induce follicular development and ovulation in women who do not ovulate.
[ترجمه ترگمان]Gonadotropins برای تحریک توسعه follicular و تخمک گذاری در زنانی به کار می روند که ovulate نمی کنند
[ترجمه گوگل]گنادوتروپین ها برای ایجاد انقباض فولیکولی و تخمک گذاری در زنان که تخمک گذاری نمی شوند، مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]گنادوتروپین ها برای ایجاد انقباض فولیکولی و تخمک گذاری در زنان که تخمک گذاری نمی شوند، مورد استفاده قرار می گیرند
پیشنهاد کاربران
تخمک افشانی ، تخمک افشاندن
ovulate ( زیستشناسی )
واژه مصوب: تخمکدار
تعریف: دارای تخمک
واژه مصوب: تخمکدار
تعریف: دارای تخمک
کلمات دیگر: