کلمه جو
صفحه اصلی

interment


معنی : دفن، تدفین، بخاک سپاری، ایین تدفین
معانی دیگر : به خاکسپاری، خاکسپاری

انگلیسی به فارسی

ایین تدفین، دفن، تدفین، بخاک سپاری


تعطیلات، دفن، تدفین، ایین تدفین، بخاک سپاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or ritual of placing in a grave or tomb; burial.
متضاد: disinterment
مشابه: burial

• burial, act of burying
the interment of a dead person is their burial; a formal word.

مترادف و متضاد

دفن (اسم)
sepulcher, sepulchre, burial, interment, mortuary, sepulture, inhumation

تدفین (اسم)
burial, interment

بخاک سپاری (اسم)
burial, interment, sepulture, inhumation, funeral

ایین تدفین (اسم)
interment

burial


Synonyms: burying, entombment, funeral, inhumation, inurning, obsequy, sepulture


جملات نمونه

1. Private interment took place in York led by Canon O'Mahony with immediate family and Martha present.
[ترجمه ترگمان]دفن خصوصی در یورک توسط کانن O با خانواده فوری و مارتا حاضر انجام شد
[ترجمه گوگل]پیگیری خصوصی در یورو به رهبری کانن اوموانی با حضور خانواده فوری و مارتا صورت گرفت

2. The committee is therefore proposing to increase interment fees.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این کمیته پیشنهاد افزایش هزینه های دفن را می دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین کمیته پیشنهاد می کند هزینه های مصلحت را افزایش دهد

3. Soon, eighteen days after the interment, miracles began to happen at the grave.
[ترجمه ترگمان]به زودی، هجده روز پس از تدفین، معجزه شروع به اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]به زودی، هجده روز پس از تعطیلات، معجزات در قبر اتفاق افتاد

4. The profession of funeral and interment is a special service trade.
[ترجمه ترگمان]حرفه کفن و دفن و تدفین یک نوع خاص از خدمات است
[ترجمه گوگل]حرفه مراسم تشییع جنازه و تعطیلات یک تجارت خدمات خاص است

5. Pleaseavoid parking in front of an open interment site unless you arepart of a funeral procession.
[ترجمه ترگمان]قبل از مراسم تدفین، در یک محوطه سرپوشیده پارک کردم، مگر اینکه تو مراسم تشییع حاضر باشی
[ترجمه گوگل]لطفا پارکینگ را در مقابل یک صندوق خالی باز کنید، مگر اینکه در یک مراسم تشییع جنازه باشید

6. Please avoid walking across interment sections except to visit interment spaces.
[ترجمه ترگمان]لطفا از قدم زدن در تمام بخش های خود به جز بازدید از مکان های تدفین خودداری کنید
[ترجمه گوگل]لطفا از پیاده روی در بخش های مقدماتی اجتناب کنید، مگر اینکه به فضاهای تفریحی بروید

7. This person might easily be the perpetrator of the crime that led to that appalling interment.
[ترجمه ترگمان]این شخص می تواند به آسانی شریک جرم باشد که به آن تدفین وحشتناک منتهی می شد
[ترجمه گوگل]این فرد ممکن است به راحتی مرتکب جرمی شود که منجر به این مصیبت وحشتناک شده است

8. Embalming is a sanitary, cosmetic, and preservative process through which the body is prepared for interment.
[ترجمه ترگمان]embalming یک فرآیند بهداشتی، آرایشی و نگهدارنده است که بدن برای دفن بر روی آن آماده می شود
[ترجمه گوگل]گلدوزی یک فرآیند بهداشتی، آرایشی و نگهدارنده است که از طریق آن بدن برای مصلحت آماده می شود

9. Because of the particularity of its nature, the workers whose jobs interment enjoy low prestige.
[ترجمه ترگمان]به خاطر ماهیت و ماهیت آن، کارگرانی که دفن شده بودند از اعتبار کمتری برخوردار بودند
[ترجمه گوگل]به دلیل خاصیت طبیعت آن، کارگران که سرزنش شغل از اعتبار پایین برخوردار هستند

10. The funeral was held Monday afternoon from Reavie Brothers Funeral and interment was in Bethel Cemetery.
[ترجمه ترگمان]مراسم تدفین بعد از ظهر روز دوشنبه از مراسم تشییع جنازه برادران Reavie و دفن دفن در گورستان Bethel برگزار شد
[ترجمه گوگل]مراسم تشییع جنازه روز دوشنبه بعد از ظهر از مراسم خاکسپاری برادران Reavie برگزار شد و مراسم خاکسپاری در گورستان Bethel برگزار شد

11. Please limit placements to no more than three per interment space.
[ترجمه ترگمان]لطفا محل اسکان را تا بیش از سه تن در هر فضای دفن کننده محدود کنید
[ترجمه گوگل]لطفا محدودیت های قرار دادن را تا حداکثر سه فضای تفریحی محدود کنید

12. His brother was taken prisoner during the war and was shut in a unknown interment camp.
[ترجمه ترگمان]برادرش در زمان جنگ اسیر شده و در یک چادر تدفین ناشناخته محبوس شده بود
[ترجمه گوگل]برادرش در طول جنگ زندانی شد و در یک اردوگاه آوارگان ناشناخته بسته شد

13. Mr Winter said Jackson's brain, or at least part of it, was still being held by investigators and would be returned to the family for interment once neuropathology tests were completed.
[ترجمه ترگمان]آقای وینتر گفت که مغز جکسون، یا حداقل بخشی از آن، هنوز توسط بازرسان نگهداری می شده است و پس از اتمام آزمایش ها به خانواده بازگردانده می شود
[ترجمه گوگل]آقای زمستان گفت که مغز جکسون یا حداقل بخشی از آن، هنوز توسط محققان نگهداری می شود و بعد از اتمام آزمایشات نوروپاتولوژی، برای بازجویی به خانواده بازگردانده می شود

14. The utility model belongs to the field of funeral and interment, in particular discloses a bone ash box.
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی متعلق به زمینه ای تدفین و تدفین بوده است که به طور خاص نشان دهنده یک جعبه خاکستر استخوان می باشد
[ترجمه گوگل]مدل ابزار متعلق به زمینه مراسم تشییع و خاکسپاری است، به ویژه یک جعبه خاکستر استخوان را افشا می کند

پیشنهاد کاربران

burial
burying

مراسم خاکسپاری
مراسم دفن
مراسم تدفین



کلمات دیگر: