کلمه جو
صفحه اصلی

road map


راه نامه، نقشه ی راه ها، راهنمای جاده

انگلیسی به فارسی

نقشه‌ی راهها، راهنما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a motorist's map that shows the routes, road types, mileage between towns, and the like for a specified region.

• diagram that shows major and secondary roads in a given region (used for navigation); detailing of the steps that will be taken to execute a certain plan of action (as in politics or business)

جملات نمونه

1. The complexity of the road map puzzled me.
[ترجمه ترگمان]پیچیدگی نقشه راه مرا گیج کرد
[ترجمه گوگل]پیچیدگی نقشه جاده من را متعجب کرد

2. The idea was to create a comprehensive road map of the Web.
[ترجمه ترگمان]ایده ایجاد یک نقشه راه جامع از وب بود
[ترجمه گوگل]ایده این بود که یک نقشه جامع وب را ایجاد کنید

3. He also raised doubts about the American road map to a peace settlement.
[ترجمه ترگمان]او همچنین شک و تردیدهایی در مورد نقشه راه آمریکا برای حل و فصل صلح ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]او همچنین درباره نقشه راه آمریکا برای حل و فصل صلح شک کرد

4. The road map has been fully updated.
[ترجمه ترگمان]نقشه راه به طور کامل به روز شده است
[ترجمه گوگل]نقشه جاده به طور کامل به روز شده است

5. Edgeware Road . A road map of France would show you the major routes between, around and through towns and cities.
[ترجمه ترگمان]جاده Edgeware نقشه راه فرانسه به شما راه های اصلی بین شهرها و شهره ای کوچک را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]جاده Edgeware یک نقشه جاده ای از فرانسه به شما مسیرهای عمده بین، اطراف و از طریق شهرها و شهرها را نشان می دهد

6. Although using a road map, she managed to lose herself and so stopped to ask a young man the way.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه از نقشه جاده ای استفاده می کرد، خود را از دست داد و ایستاد تا از یک مرد جوان در این مورد سوال کند
[ترجمه گوگل]اگر چه با استفاده از یک نقشه راه، او موفق به از دست دادن خودش و بنابراین متوقف به درخواست یک مرد جوان راه

7. His face is lined like a road map.
[ترجمه ترگمان]صورتش مثل نقشه جاده چین افتاده
[ترجمه گوگل]چهره اش مانند یک نقشه جاده ای قرار دارد

8. When it comes to drawing a road map of the brain, disease is often the best cartographer.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به کشیدن نقشه راه مغز می رسد، بیماری اغلب بهترین نقشه کش است
[ترجمه گوگل]وقتی به رسم نقشه جاده مغز می رود، بیماری اغلب بهترین کارتوگرافی است

9. If possible, you should test-market this road map to make sure it matches your expectations.
[ترجمه ترگمان]در صورت امکان، شما باید این نقشه جاده را برای اطمینان از مطابقت با انتظارات خود در بازار تست کنید
[ترجمه گوگل]در صورت امکان، باید این نقشه راه را آزمایش کنید تا مطمئن شوید که با انتظارات شما منطبق است

10. Levy, 4 readily concedes that the road map is an odd choice as a collector's item.
[ترجمه ترگمان]لوی (۴)به آسانی تصدیق می کند که نقشه راه یک انتخاب عجیب به عنوان یک مورد جمع کننده است
[ترجمه گوگل]Levy، 4 به راحتی می پذیرد که نقشه جاده یک انتخاب عجیب و غریب به عنوان یک آیتم جمع است

11. A road map of his travels up and down the West.
[ترجمه ترگمان]نقشه راه سفر او و پایین رفتن از غرب
[ترجمه گوگل]نقشه راه سفر او به سمت غرب است

12. All I had for guidance was Donald's photocopied road map.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که برای راهنمایی لازم داشتم یک نقشه ساده بود
[ترجمه گوگل]همه ی من برای هدایت، نقشه جاده دونالد بود

13. A road map shows all the roads in an area.
[ترجمه ترگمان]نقشه راه همه راه ها را در یک منطقه نشان می دهد
[ترجمه گوگل]نقشه راه همه جاده ها را در یک منطقه نشان می دهد

14. Before you complete your road map, you should establish specific markers that will tell you whether you are making progress.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که نقشه راه خود را تکمیل کنید، باید مشخص کنید که آیا در حال پیشرفت هستید یا خیر
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه نقشه راه خود را تکمیل کنید، باید نشانگرهای خاصی را تنظیم کنید تا به شما نشان دهد که آیا شما پیشرفت می کنید

پیشنهاد کاربران

طرح وبرنامه ( در کسب و کار )

راهنمای . . . . .
برنامه کاری
جدول زمانی

نقشه راه

a plan or strategy intended to achieve a particular goal

راهبرد، رهنمود، رهبرد، دستورالعمل، خط مشی، دستور کار

راه نگاشت ، رَه نگاشت

ره نگاشت ( در متون فنی برق و کامپیوتر )

ره نگاشت/ نقشه راه

Instruction
دستورالعمل

road map ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: ره نگاشت 1
تعریف: نگاشت حاصل از شناسایی و ارزیابی تحولات آینده که حرکت به سوی اهداف موردنظر را در اختیار تصمیم سازان قرار می دهد


کلمات دیگر: