1. he is a methodical person
او منظم و اهل حساب و کتاب است.
2. Da Vinci was methodical in his research, carefully recording his observations and theories.
[ترجمه ترگمان]داوینچی در تحقیقات خود methodical بود و با دقت مشاهدات و تئوری ها را ضبط می کرد
[ترجمه گوگل]داوینچی روش تحقیق خود را با دقت مشاهدات و نظریه های خود را ضبط کرد
3. He always checked every detail in a methodical way.
[ترجمه ترگمان]او همیشه تمام جزئیات را با یک روش منظم چک می کرد
[ترجمه گوگل]او همیشه به روش های متداول هر جزئیات را بررسی می کند
4. Tom is a very methodical person.
[ترجمه ترگمان]تام آدم خیلی methodical
[ترجمه گوگل]تام یک فرد بسیار متدیست است
5. She's very good at methodical work, but useless when there's a lot of pressure.
[ترجمه ترگمان]او در کاره ای منظم خیلی خوب است، اما وقتی فشار زیادی وجود دارد، بی فایده است
[ترجمه گوگل]او در کار روش شناسی بسیار خوب است، اما وقتی که فشار زیادی وجود دارد، بی فایده است
6. She is very slow but methodical in her work.
[ترجمه ترگمان]خیلی آهسته اما منظم کار می کند
[ترجمه گوگل]او در کار خود بسیار کند اما متدلوژی است
7. He's methodical to the nth degree.
[ترجمه ترگمان]او برای یک درجه یک منظم است
[ترجمه گوگل]او روش درجه یک است
8. A scientist is usually a methodical person.
[ترجمه ترگمان]یک دانشمند معمولا یک فرد methodical است
[ترجمه گوگل]یک دانشمند معمولا یک فرد متدین است
9. Tom is a very methodical person and writes lists for everything.
[ترجمه ترگمان]تام یک آدم بسیار منظم است و برای همه چیز می نویسند
[ترجمه گوگل]تام بسیار متدین است و لیست ها را برای همه چیز می نویسد
10. He had a neat methodical mind.
[ترجمه ترگمان]ذهنی مرتب و منظم داشت
[ترجمه گوگل]او تفکر روشمند شایسته داشت
11. There was strong evidence of a slow but methodical spread of this knowledge.
[ترجمه ترگمان]شواهد محکمی وجود داشت که در این دانش گسترده بود
[ترجمه گوگل]شواهد قوی در مورد گسترش آگاهانه و روشمند این دانش وجود دارد
12. Poirot, always deliberate and methodical, made a list of all the possible suspects.
[ترجمه ترگمان]Poirot، که همواره سنجیده و روشمند بود، فهرستی از تمام مظنونان احتمالی خود تهیه کرد
[ترجمه گوگل]پوآرو، همیشه متفکر و روشمند، لیستی از تمام مظنونین احتمالی را ایجاد کرد
13. I shall offer here a methodical approach to answering such questions.
[ترجمه ترگمان]من برای جواب دادن به این سوالات، یک روش منظم برای جواب دادن به اینجا خواهم داد
[ترجمه گوگل]من باید روشی روشمند برای پاسخ دادن به چنین سوالاتی ارائه دهم
14. The year includes the presentation of a methodical approach to programming and contact with different programming environments.
[ترجمه ترگمان]سال شامل ارائه یک رویکرد روشمند به برنامه ریزی و ارتباط با محیط های برنامه نویسی مختلف است
[ترجمه گوگل]سال شامل ارائه رویکرد روش شناسی به برنامه نویسی و ارتباط با محیط برنامه نویسی مختلف می باشد
15. Shrewd, methodical, and determined, Banks combined business acumen with political trimming.
[ترجمه ترگمان]Shrewd، روشمند، و مصمم، فراست تجاری خود را با trimming سیاسی ترکیب کردند
[ترجمه گوگل]شکنجه، متدین و متعهد، بانک ها با توجه به تغییرات سیاسی، مشغول کسب و کار هستند