کلمه جو
صفحه اصلی

monday


معنی : دوشنبه
معانی دیگر : دوشنبه (مخفف: mon یا mo یا m)

انگلیسی به انگلیسی

• second day of the week (first working day in many countries)
monday is the day after sunday and before tuesday.

مترادف و متضاد

دوشنبه (اسم)
monday

جملات نمونه

1. the meeting was brought forward to monday
گردهمایی را به دوشنبه جلو انداختند.

2. Our office is open from Monday to Friday inclusive.
[ترجمه ترگمان]دفتر ما از دوشنبه تا جمعه فراگیر است
[ترجمه گوگل]دفتر ما از دوشنبه تا جمعه باز است

3. I go to the gym every Monday and Wednesday, without fail.
[ترجمه ترگمان]من هر دوشنبه و چهارشنبه بدون شکست به سالن ورزش می روم
[ترجمه گوگل]من هر دوشنبه و چهارشنبه به ورزشگاه میروم بدون شکست

4. The traveller set forward last Monday.
[ترجمه ترگمان]این مسافر روز دوشنبه گذشته به راه افتاد
[ترجمه گوگل]مسافر دوشنبه گذشته پیش رفت

5. He was born on a Monday.
[ترجمه Ali] اودر روز دوشنبه متولد شده است
[ترجمه ترگمان]او در روز دوشنبه متولد شد
[ترجمه گوگل]او در روز دوشنبه متولد شد

6. He wasn't there on Monday. Nor on Tuesday, for that matter.
[ترجمه ترگمان]روز دوشنبه آنجا نبود و همچنین سه شنبه، برای آن موضوع
[ترجمه گوگل]او در روز دوشنبه حضور نداشت و نه در روز سه شنبه، در مورد آن

7. The lady returned from Boston Monday week.
[ترجمه ترگمان]این خانم هفته دوشنبه از بوستون برگشت
[ترجمه گوگل]خانم دوشنبه از بوستون بازگشت

8. The restaurant is open every day except Monday.
[ترجمه ترگمان]رستوران هر روز به جز دوشنبه باز است
[ترجمه گوگل]رستوران هر روز به جز دوشنبه باز است

9. The museum is open daily except Monday.
[ترجمه ترگمان]این موزه روزانه به جز دوشنبه باز است
[ترجمه گوگل]موزه به جز روز دوشنبه باز است

10. Scientists, business people, and sundry others gathered on Monday for the official opening.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان، افراد تجاری و دیگر افراد دیگر روز دوشنبه برای افتتاح رسمی گرد هم آمدند
[ترجمه گوگل]دانشمندان، افراد کسب و کار و سایر افراد دیگر روز دوشنبه برای بازپرسی رسمی جمع شدند

11. They planned to barrel the beer next Monday.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد داشتند دوشنبه آینده آبجو را بشکه کنند
[ترجمه گوگل]آنها دوشنبه آینده برنامه ریزی کردند تا آبجو را بشکافد

12. I start my new job on Monday.
[ترجمه ترگمان]من کار جدیدم را در روز دوشنبه شروع می کنم
[ترجمه گوگل]من دوشنبه کار جدید خود را آغاز میکنم

13. They had to wait till Monday to ring the bank manager.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید تا دوشنبه صبر می کردند تا به مدیر بانک زنگ بزنند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند تا روز دوشنبه صبر کنند تا مدیر بانک را صدا کنند

14. The law court will reopen on Monday.
[ترجمه ترگمان]دادگاه قانون روز دوشنبه بازگشایی خواهد شد
[ترجمه گوگل]دادگاه قانون در روز دوشنبه دوباره فعال خواهد شد

15. The minister will arrive on Monday.
[ترجمه ترگمان]وزیر روز دوشنبه وارد خواهد شد
[ترجمه گوگل]وزیر روز دوشنبه وارد خواهد شد

پیشنهاد کاربران

On monday

در دوشنبه، روز دوشنبه

نوبت دکترکاوه شفیعی متخصص مغزوعصاب میخام تشکر




دوشنبه ^_^
روز ماه
day of Mon


دوشنبه

روز دوشنبه

یکی از روز های هفته. شنبه


کلمات دیگر: