1. a revulsion of his mood
دگرگونی حال و حوصله ی او
2. a scene of utter revulsion
صحنه ای کاملا مشمئز کننده
3. I turned away in revulsion when they showed a close-up of the operation.
[ترجمه ata] من با حالت انزجار برگشتم وقتی انها یک نمای نزدیک از عملیات رو نشان دادند
[ترجمه ترگمان]من با انزجار به او نگاه کردم
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها نزدیکترین عملیات را نشان دادند، من را مجذوب خود کردند
4. He expressed his revulsion at/against/towards the whale hunting.
[ترجمه ترگمان]از این جهت نفرت خود را نسبت به وال گیری نسبت به وال نشان می داد
[ترجمه گوگل]او ابراز تاسف خود را در مقابل / در برابر / به سمت شکار نهنگ بیان کرد
5. He tried to conceal his instinctive revulsion at the idea.
[ترجمه ترگمان]می کوشید انزجار غریزی خود را در این فکر پنهان بدارد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا انزجار غریزی خود را در این ایده پنهان کند
6. The punishment should adequately reflect the revulsion felt by most people for this appalling crime.
[ترجمه ترگمان]مجازات باید به اندازه کافی بازتاب انزجار مردم برای این جنایت هولناک باشد
[ترجمه گوگل]مجازات باید به اندازه کافی منعکس کننده عصبانیتی است که اکثر مردم برای این جنایت ناخوشایند احساس می کنند
7. She felt a deep sense of revulsion at the violence.
[ترجمه ترگمان]او احساس انزجار عمیقی نسبت به خشونت داشت
[ترجمه گوگل]او احساس خشمگین بودن به خشونت را احساس کرد
8. She looked at him with revulsion.
[ترجمه ترگمان]با انزجار به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت به او نگاه کرد
9. He was filled with hatred and revulsion for everything about her.
[ترجمه ترگمان]او سرشار از نفرت و نفرت نسبت به همه چیز بود
[ترجمه گوگل]او برای همه چیز در مورد او پر از نفرت و عصبانیت بود
10. She felt revulsion at his appearance.
[ترجمه ترگمان]در ظاهر خود احساس انزجار می کرد
[ترجمه گوگل]او در ظاهر خود عصبانی شد
11. The killing caused widespread revulsion.
[ترجمه ترگمان]این قتل باعث انزجار عمومی شد
[ترجمه گوگل]این کشتار باعث انزجار گسترده شد
12. She seems to feel revulsion towards her own children.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که نسبت به فرزندان خود احساس انزجار می کند
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد احساس ناراحتی نسبت به فرزندان خود دارد
13. I started to feel a revulsion against their decadent lifestyle.
[ترجمه ترگمان]احساس تنفر شدیدی نسبت به سبک زندگی منحط آن ها داشتم
[ترجمه گوگل]من شروع به احساس عصبانیت در برابر شیوه زندگی خود را فریبنده
14. She stared at the snake in revulsion.
[ترجمه ترگمان]او با تنفر به مار نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او در عجله به مار نگاه کرد
15. Choking with revulsion, Isabel tried to fight him, but her own fear made her helpless.
[ترجمه ترگمان]خفه شدن با تنفر، ایزابل سعی کرد با او بجنگد، اما ترس خودش او را ناتوان می کرد
[ترجمه گوگل]ایسابل سعی کرد با او مخالفت کند، اما ترس خود را ناخوشایند کرد