کلمه جو
صفحه اصلی

pony up

انگلیسی به فارسی

تسویه حساب


انگلیسی به انگلیسی

• pay up, organize payment for something for which payment is due (informal)

جملات نمونه

1. I suppose I shall have to pony up, whether I like it or not.
[ترجمه علی اکبر منصوری] خواه ناخواه فکر کنم مجبورم که تسویه حساب کنم.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم اگر دوست داشته باشم، باید سوار اسب بشوم، چه خوشم بیاید چه نیاید
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم باید مجبور باشم که آیا من آن را دوست دارم یا نه

2. All investors had to pony up a minimum of $5000.
[ترجمه ترگمان]همه سرمایه گذاران باید حداقل ۵۰۰۰ دلار را تحویل دهند
[ترجمه گوگل]تمام سرمایه گذاران مجبور بودند تا حداقل 5000 دلار پول داشته باشند

3. Those children regularly pony up for a second helping of my cheesecake.
[ترجمه ترگمان]اون بچه ها به طور مرتب برای یه لحظه به کیک پنیر من کمک میکنن
[ترجمه گوگل]این بچه ها به طور مرتب برای دومین بار از پنیر من کمک می کنند

4. He cannot pony up the required quota of references.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند سهمیه مورد نیاز منابع را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]او نمیتواند سهمیه مورد نیاز مراجع را تسویه کند

5. Ultimately, the city and county would pony up $ 1million as part of their own deal.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، شهر و شهرستان یک میلیون دلار را به عنوان بخشی از معامله خود پرورش خواهند داد
[ترجمه گوگل]در نهایت، شهر و شهرستان به عنوان بخشی از معامله خود به مبلغ 1 میلیون دلار هزینه می کنند

6. The first is to require patients to pony up more of the money themselves through high deductibles and copayments.
[ترجمه ترگمان]اولین کاری که باید انجام دهیم این است که به بیماران نیاز داریم که بیشتر پول خود را از طریق deductibles و copayments بلند کنند
[ترجمه گوگل]اول این است که نیاز به بیماران برای افزایش بیشتر پول خود را از طریق deductibles و copayments بالا

7. They all pony up because they can be helped or hurt by legislation.
[ترجمه ترگمان]آن ها همه اسب را رها می کنند چون می توانند به وسیله قانون به آن ها کمک یا صدمه بزنند
[ترجمه گوگل]آنها همه چیز را از دست داده اند زیرا آنها می توانند به وسیله قوانین کمک و یا آسیب ببینند

8. It is time to pony up on that bill.
[ترجمه ترگمان]الان وقتش است که روی آن بیل سوار شویم
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است تا آن لایحه را بر عهده بگیرد

9. They made him pony up the money he owed.
[ترجمه ترگمان] اونا مجبورش کردن که پولی رو که بهش بدهکار بود رو بالا ببره
[ترجمه گوگل]آنها او را به پولی که وی بدهکار بود، ساختند

10. I wish you'd pony up the money you owe.
[ترجمه ترگمان] کاش پولی رو که بهش بدهکاری رو از دست می دادی
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که پولی را که مدیون شما هستی به دست آورید

11. The IMF is not prepared to pony up the second half of the $4 billion.
[ترجمه ترگمان]صندوق بین المللی پول آماده نیست تا نیم میلیارد دلار از ۴ میلیارد دلار را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]صندوق بین المللی پول آماده نیست تا نیمه دوم از 4 میلیارد دلار را خریداری کند

12. People can't even afford to pony up for movie tickets.
[ترجمه ترگمان]مردم حتی نمی تونن سوار اسب هم بشن برای بلیط سینما
[ترجمه گوگل]مردم نمیتوانند حتی برای بلیطهای فیلم هم عاری شوند

13. And to any website that made that false claim that doesn't either want to apologize, pony up your source, or put your money where your mouth is, I say this. . . I will never grant an interview with you.
[ترجمه ترگمان]و برای هر سایتی که ادعا می کند این ادعا نادرست است که یا نمی خواهد معذرت خواهی کند، منبع خود را بلند کنید، یا پولتان را در جایی که دهان تان است قرار دهید، من این را می گویم من هرگز با شما مصاحبه نخواهم کرد
[ترجمه گوگل]و به هر وبسایتی که این ادعای دروغ را ارائه می دهد که هیچ وقت تمایلی به عذر خواهی نداشته باشد، منبع خود را تحویل بگیرد یا پول خود را به جایی که دهان شما است، من این را می گویم من هرگز با شما مصاحبه نخواهم کرد

14. When it's withheld, you turn sick; crazy, not to mention resentful of the dealer who encouraged this addiction in the first place, but now refuses to pony up the good stuff.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را نگه می دارند، مریض می شوید؛ دیوانه، نه به خاطر اینکه از فروشنده خواهش کند که این اعتیاد را به جای اول تشویق کند، اما حالا از اسب چه استفاده می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آن را رد می کنید، بیمار می شوید؛ دیوانه، به ذکر رنج و عذاب از فروشنده که تشویق این اعتیاد را در وهله اول، اما در حال حاضر خودداری می کند به تسویه حساب چیزهای خوب است

پیشنهاد کاربران

تسویه حساب کردن
پرداخت کردن


کلمات دیگر: