کلمه جو
صفحه اصلی

urgently


باصرار، مصرانه، بفوریت، با فوریت، بطورضرور

انگلیسی به فارسی

فوری، با ابرام


انگلیسی به انگلیسی

• pressingly, imperatively, crucially

جملات نمونه

1. the destroyer was winking urgently
ناوشکن به نشان اضطرار علامت می داد.

2. We were forced urgently to redeploy our forces.
[ترجمه MEISAM] ما مجبور شدیم فورا نیروهایمان را بازنشسته کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اجبارا مجبور شدیم نیروهای خود را مستقر سازیم
[ترجمه گوگل]ما فورا مجبور شدیم نیروهای خود را بازنشسته کنیم

3. Call me urgently if you have anything to report.
[ترجمه ترگمان]اگه چیزی برای گزارش دادن داری بهم زنگ بزن
[ترجمه گوگل]اگر شما چیزی برای گزارش دادن دارید، فورا به من تلفن کنید

4. In May 1688 he was urgently summoned to London.
[ترجمه ترگمان]در ماه مه ۱۶۸۸ او به سرعت به لندن احضار شد
[ترجمه گوگل]در ماه مه 1688 او به فورا به لندن احضار شد

5. We urgently need more assistance from donor countries .
[ترجمه ترگمان]ما فورا به کمک های بیشتر از کشورهای اعطا کننده نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما از کشورهای کمک دهنده فوری به کمک بیشتری نیاز داریم

6. 'We must find him,' she said urgently.
[ترجمه ترگمان]فورا گفت: باید پیداش کنیم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'ما باید او را پیدا کنیم '

7. The money was most urgently required.
[ترجمه ترگمان]این پول خیلی فوری مورد نیاز بود
[ترجمه گوگل]پول بیشتر مورد نیاز بود

8. Research is urgently needed into the causes of this illness.
[ترجمه ترگمان]به دلیل این بیماری تحقیقات به شدت مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]تحقیقات به شدت به علل این بیماری نیاز دارند

9. " Do you see it? " he demanded urgently.
[ترجمه ترگمان]\"آیا آن را می بینید؟\" او مصرانه پرسید: \" \" \"
[ترجمه گوگل]' آن را میبینی؟ 'او فورا خواستار شد

10. He urgently begged a favour of me.
[ترجمه ترگمان]فوری از من خواهش کرد
[ترجمه گوگل]او فورا به من لطف کرد

11. Many of the refugees urgently require medical treatment.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پناهندگان نیاز فوری به درمان پزشکی دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پناهندگان فورا نیاز به درمان پزشکی دارند

12. Food aid is urgently needed.
[ترجمه ترگمان]کمک های غذایی ضروری است
[ترجمه گوگل]کمک فوری ضروری است

13. More blood donors are urgently needed.
[ترجمه ترگمان]بیشتر اهدا کنندگان خون مورد نیاز هستند
[ترجمه گوگل]اهدا کنندگان خون بیشتر مورد نیاز هستند

14. Red Cross officials said they urgently needed bread and water.
[ترجمه ترگمان]مقامات صلیب سرخ گفتند که آن ها به شدت به نان و آب نیاز دارند
[ترجمه گوگل]مقامات صلیب سرخ گفتند که آنها فورا به نان و آب نیاز دارند

15. The public is urgently requested to assist police in tracing this man.
[ترجمه ترگمان]از مردم خواسته شده است که به پلیس در ردیابی این مرد کمک کنند
[ترجمه گوگل]عموم مردم برای کمک به پلیس در ردیابی این مرد درخواست می شود

پیشنهاد کاربران

فورا

به طور اورژانسی وضرورى

in an earnest and persistent manner
با اصرار، پافشاری و جدیت . . .
با حرارت و جدیت . . .
مصرانه و به طور جدی. . .




هرچه سریع تر


کلمات دیگر: