1. it is hard to mentor those who haven't yet made up their mind
راهنمایی کسانی که هنوز مصمم نشده اند دشوار است.
2. they believed that each young man needed a mentor
آنان معتقد بودند که هر مرد جوانی یک مرشد لازم دارد.
3. Eventually, he was excommunicated along with his mentor.
[ترجمه ندا] سرانجام، به همراه مربی اش اخراج شد.
[ترجمه ترگمان]سرانجام، او به همراه مربی خود، تکفیر شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، او همراه با مربی او اخراج شد
4. She was a friend and mentor to many young actors.
[ترجمه ترگمان]او دوست و مربی بسیاری از بازیگران جوان بود
[ترجمه گوگل]او دوست و مربی بسیاری از بازیگران جوان بود
5. Redford plays an older newsman who becomes her mentor and lover.
[ترجمه ترگمان]ردفورد فیلم بازی می کند که مربی و عاشق او می شود
[ترجمه گوگل]ردفورد یک خبرنگار قدیمی است که مربی و عاشق او می شود
6. Spider was a big brother, a mentor, a guidance counselor that put the whole world in his hands.
[ترجمه ترگمان]اسپایدر من یک برادر بزرگ بود، یک مشاور، یک مشاور راهنما بود که تمام دنیا را در دستان او قرار داد
[ترجمه گوگل]عنکبوت یک برادر بزرگ، مربی، یک مشاور راهنمایی بود که کل جهان را در دستانش قرار داد
7. Sondheim found a mentor, if not a father figure, in Hammerstein, Patinkin said.
[ترجمه ترگمان]Patinkin گفت که Sondheim یک مربی را پیدا کرده است، اگر یک شخصیت پدر نداشته باشد
[ترجمه گوگل]پاتینکین گفت، Sondheim یک مربی را یافت، اگر نه یک شخصیت پدر در Hammerstein
8. The key feature of effective mentor schemes is a genuine consistent interest on the part of the mentor for the young person.
[ترجمه ترگمان]ویژگی اصلی طرح های مربی موثر یک علاقه ثابت حقیقی به بخشی از مربی برای فرد جوان است
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های کلیدی طرح های مؤثر موثر، علاقه مندی مستمر نسبت به مربی جوان است
9. In 193 Sebastian had asked his mentor to contribute a preface to the novel on which he was engaged.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۳ از استادش درخواست کرده بود که مقدمه ای بر داستانی که نامزد کرده بود بگذارد
[ترجمه گوگل]در سال 193، سباستین از مربی خود خواسته بود تا مقدمه ای بر رمان که در آن مشغول به کار بود، کمک کند
10. Auden later became a friend and mentor.
[ترجمه ترگمان]Auden بعدا به یک دوست و مربی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]آدیدن بعدها دوست و مربی شد
11. If a mentor is pushing you beyond your limits, if you are feeling more and more exhausted, beware!
[ترجمه ترگمان]اگر یک راهنما شما را از محدوده خود فراتر می راند، اگر بیش از پیش احساس خستگی و خستگی می کنید، مراقب باشید!
[ترجمه گوگل]اگر یک مربی شما را فراتر از حد خود قرار دهد، اگر احساس می کنید بیشتر و بیشتر خسته هستید، مراقب باشید!
12. Love is the ultimate test of a good mentor.
[ترجمه ترگمان]عشق آزمون نهایی یک مربی خوب است
[ترجمه گوگل]عشق آزمون نهایی یک مربی خوب است
13. Backus lunged back, quoting Charles Chauncy, a mentor of Payson.
[ترجمه ترگمان]Backus به نقل قول از چارلز chauncy، مربی of، حمله کرد
[ترجمه گوگل]Backus پشت سر گذاشت، به نقل از چارلز Chauncy، مربی Payson
14. It helps that her mentor, Brent Scowcroft, was national security adviser to Bush senior.
[ترجمه ترگمان]این کمک می کند که مشاور او، برنت Scowcroft، مشاور امنیت ملی بوش بود
[ترجمه گوگل]این کمک می کند که مربی او، برنت اسکوکرافت، مشاور امنیت ملی بوش ارشد بود