کلمه جو
صفحه اصلی

charade


معنی : جدول کلمات متقاطع، نوعی بازی، نوعی معما
معانی دیگر : چیستان نمایشی (نوعی بازی که در آن یک نفر از طریق حرکات بدنی و یا قرائت شعر واژه یا عبارتی را به فکر دیگران خطور می دهد و کسی که آن واژه یا عبارت را بگوید برنده است)، (در جمع) بازی فوق که توسط دو گروه انجام می شود

انگلیسی به فارسی

نوعی معما، جدول کلمات متقاطع، نوعی بازی


چیدمان، جدول کلمات متقاطع، نوعی بازی، نوعی معما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (usu. pl.) a game in which each player must act out a word or phrase without speaking, while the other teammates must try to guess it.

(2) تعریف: an act performed without sincerity, esp. when the pretense is so obvious as to be ridiculous.

- Her show of sympathy was a charade.
[ترجمه كريستين] همدردى او فقط یک نمایش بود. همدردى او فقط ظاهرى بود.
[ترجمه ترگمان] نشان همدردی او یک معما بود
[ترجمه گوگل] شواهدی از همدردی، یک نشانه بود

• game in which words or phrases are pantomimed while others guess the meaning
a charade is a pretence which is so obvious that nobody is deceived.

مترادف و متضاد

جدول کلمات متقاطع (اسم)
charade, crossword, word square

نوعی بازی (اسم)
charade

نوعی معما (اسم)
charade

pretense


Synonyms: deception, disguise, fake, farce, make-believe, mimicry, pageant, pantomime, parody, pretension, pretentiousness, put-on, travesty, trick


جملات نمونه

1. I refused to go along with their pathetic charade.
[ترجمه ترگمان] من قبول نکردم که با این بازی رقت انگیز اونا ادامه بدم
[ترجمه گوگل]من موافقت کردم همراه با شکوه تلخی خودم بروم

2. Their whole marriage had been a charade—they had never loved each other.
[ترجمه ترگمان]تمام ازدواج آن ها یک بازی بود - آن ها هرگز یکدیگر را دوست نداشتند
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها تمام شده بود - آنها هرگز دوست یکدیگر را دوست نداشتند

3. She struggled to maintain the charade of not being afraid.
[ترجمه ترگمان]او تلاش کرد تا از این معما جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد که نگران نباشید

4. Menendez surrounded the Huguenots and carried on a charade following Old World rules.
[ترجمه ترگمان]Menendez هوگنوها را محاصره کردند و به دنبال قوانین جهانی قدیمی به بازی مشغول شدند
[ترجمه گوگل]Menendez Hugenots را احاطه کرده و بر اساس قوانین قدیمی جهان قوانین و مقرراتی را اجرا می کند

5. The trial was just a charade -- the verdict had already been decided.
[ترجمه ریاضی خوان] دادگاه فقط یک نمایش بود. حکم قبلا صادر شده بود.
[ترجمه ترگمان] محاکمه فقط یه بازی بود هیات منصفه تصمیم گرفته بودن
[ترجمه گوگل]محاکمه فقط یک رژه بود - حکم قبلا تصمیم گرفته شده بود

6. The entire rigmarole, I realised, was just a charade.
[ترجمه ترگمان]تمام چرت و پرت ها رو فهمیدم، فقط یه بازی بود
[ترجمه گوگل]تمام حواسم پرت شد، متوجه شدم، فقط یک علامت بود

7. The charade at the White House today about calling a halt to politics is transparently hypocritical.
[ترجمه ترگمان]این بازی در کاخ سفید امروز در مورد نامیدن یک توقف در سیاست به صورت شفاف ریاکارانه است
[ترجمه گوگل]امروزه در کاخ سفید امروز درباره چگونگی متوقف شدن به سیاست، شفافیت ریاکاری است

8. Simon told Susan that his marriage was a charade, continued only for the sake of the children.
[ترجمه مسعود] سیمون به سوزان گفت که زندگی زناشویی اش ظاهریست و تنها به خاطر فرزندان ادامه دارد.
[ترجمه ترگمان]سیمون به سوزان گفت که ازدواج او نوعی بازی است و فقط به خاطر بچه ها ادامه دارد
[ترجمه گوگل]سیمون به سوزان گفت که ازدواجش یک علامت است و تنها به خاطر فرزندان ادامه دارد

9. The whole charade is compounded by financial extravagance.
[ترجمه ترگمان]این معما با اسراف مالی ترکیب شده است
[ترجمه گوگل]کل نشانهای با سوء تفاهم مالی همراه است

10. Until that outdated charade is swept away, Britain's decline will continue, whatever government may be in power.
[ترجمه مسعود] تا از بین رفتن این نمایش منسوخ، نزول بریتانیا ادامه خواهد یافت، [حالا] هر دولتی هم که سرکار باشد.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که آن بازی کهنه از بین برود، کاهش بریتانیا ادامه خواهد یافت، هر دولت ممکن است در قدرت باشد
[ترجمه گوگل]تا زمانیکه این نظرسنجی از بین رفته است، فرار بریتانیا ادامه خواهد داشت، هر چه دولت در قدرت باشد

11. Dash was watching the charade and laughing.
[ترجمه ترگمان]جدا از این بازی و خنده خودداری می کرد
[ترجمه گوگل]داش تماشا کرد و خندید

12. He wasn't really upset — his behaviour was just a charade.
[ترجمه ترگمان]او واقعا ناراحت نبود - رفتار او فقط یک معما بود
[ترجمه گوگل]او واقعا ناراحت نبود - رفتار او فقط یک نشانه بود

13. I wondered why he had gone through the elaborate charade.
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که چرا این معما را حل کرده بود
[ترجمه گوگل]من تعجب کردم که چرا او از طریق چهره پیچیده رفته است

14. The UN at the moment is still trying to maintain the charade of neutrality.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل در حال حاضر هنوز در تلاش است معمای بی طرفی را حفظ کند
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد در حال حاضر هنوز در تلاش است تا حفظ بی طرفی را حفظ کند

پیشنهاد کاربران

پانتومیم

حقه بازی

If you describe someone's actions as a charade, you mean that their actions are so obviously false that they do not convince anyone.

اگه این کلمه در رابطه با توصیف کسی به معنی این است که :
رفتارهاشون چنان به طور تابلو و واضح و آشکاری، دروغی و الکی و ساختگی و که دیگه گولشون را نمیخوری ودیگه نمیتونن طرف مقابلشون را متقاعد و مجاب کنند که راست میگن.
( تابلو دارن نقش بازی میکنن و تظاهر میکنن )



sham
fake

۱ ) نمایشی تلویزیونی که در آن یک شرکت کننده، معنی کلمه ای را با حرکات پانتومیم برای شخص یا گروهی از شرکت کنندگان اجرا می کند و آنها باید آن کلمه را حدس بزنند.
۲ ) بهانه، حرف یا ادا و اصولی که بسیار تابلو است و کسی را فریب نمی دهد.

اَدابازی


کلمات دیگر: