کلمه جو
صفحه اصلی

grill


معنی : سیخ، سیخ شبکه ای، گوشت کباب کن، بریان شدن، روی سیخ یا انبر کباب کردن، پختن، بریان کردن
معانی دیگر : (با کباب پز) پختن، کباب کردن، شدیدا مورد پرسش قرار دادن، استنطاق کردن، منقل خوراک پزی، (دستگاه قابل حمل برای کباب کردن گوشت در هوای آزاد) گریل، کباب پز، رجوع شود به: gridiron، بریانی، (در شکنجه ) داغ کردن، با میله ی داغ (و چیزهای مشابه ) زجر دادن، سی  شبکه ای، روی سی  یا انبر کباب کردن، عذاب دادن

انگلیسی به فارسی

سیخ شبکه ای، گوشت کباب کن، روی سیخ یا انبر کباب کردن، بریان کردن، عذاب دادن، پختن، بریان شدن


کوره، سیخ، گوشت کباب کن، سیخ شبکه ای، بریان کردن، پختن، بریان شدن، روی سیخ یا انبر کباب کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a framework or grating of parallel metal bars used to support foods for broiling; gridiron.
مترادف: gridiron
مشابه: barbecue, broiler, grate

(2) تعریف: food that has been cooked on a grill.
مترادف: barbecue, broil

(3) تعریف: an establishment where grilled foods are served.
مشابه: coffee shop, restaurant

(4) تعریف: a grille.
مترادف: grate, grating, grille
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grills, grilling, grilled
مشتقات: griller (n.)
(1) تعریف: to broil on a grill.
مترادف: broil
مشابه: barbecue, roast, sear

(2) تعریف: to torment by or as if by intense heat.
مشابه: burn, roast, torment, torture

(3) تعریف: (informal) to subject to relentless questioning; interrogate.
مترادف: interrogate
مشابه: cross-examine, question

• device composed of parallel metal bars or wires on which meat is roasted; meat cooked on a grill; restaurant serving grilled foods; grille, metal grating placed over an opening (i.e. window, ventilation area, etc.), grillwork
barbecue, roast on a grill; interrogate, cross-examine, question persistently
when you grill food, you cook it using strong heat directly above or below it.
a grill is a part of a cooker where food is cooked by strong heat from above.
a grill is also a flat frame of metal bars on which you cook food over a fire.
a grill is also a dish which consists of food that has been grilled.
if you grill someone, you ask them a lot of questions in an intense way; an informal use.

مترادف و متضاد

سیخ (اسم)
prod, goad, gad, spur, grill, stylet, broach, skewer, ramrod, poker, spit, fid

سیخ شبکه ای (اسم)
grid, grill

گوشت کباب کن (اسم)
grill

بریان شدن (فعل)
grill

روی سیخ یا انبر کباب کردن (فعل)
grill

پختن (فعل)
anneal, cook, bake, decoct, scallop, shirr, grill, concoct

بریان کردن (فعل)
parch, barbecue, roast, grill

broil food


Synonyms: barbecue, burn, charcoal-broil, cook, cook over an open pit, roast, rotisserie, sear


ask questions aggressively


Synonyms: catechize, cross-examine, give the third degree, go over, inquisition, interrogate, interview, put the pressure on, put the screws to, question, roast, third degree


Antonyms: answer


جملات نمونه

1. Put it under the grill for a minute to brown the top.
[ترجمه محمد] برای یک دقیقه بذارش زیر کوره تا بالاش برشته بشه
[ترجمه ترگمان] یه دقیقه بذارش زمین تا قهوه ای روشن بشه
[ترجمه گوگل]برای یک دقیقه آن را در زیر کوره قرار دهید تا قهوه را بالا ببرید

2. Grill the sausages for ten minutes.
[ترجمه tina] سوسیس ها را برای ده دقیقه بپزید
[ترجمه محمدرضا جعفری] سوسیس ها را به مدت ده دقیقه روی توری سیمی قرار دهید.
[ترجمه ترگمان] ظرف ده دقیقه سوسیس کبابی درست کن
[ترجمه گوگل]سوسیس را برای مدت ده دقیقه سوار کنید

3. For easy peeling, grill the peppers until the skin starts to char.
[ترجمه محمدرضا جعفری] برای آسان تر پوست کندن ، فلفل ها را روی توری سیمی کباب کنید تا زمانی که پوست آنها شروع به سیاه شدن کند.
[ترجمه ترگمان]برای پوست کندن آسان، فلفل را تا وقتی که پوست به ماهی قزل آلای تبدیل شود
[ترجمه گوگل]برای لایه برداری آسان، فلفل قرمز را تا زمانی که پوست شروع به کار می کند

4. Prick the sausages before you grill them.
[ترجمه محمدرضا جعفری] قبل از کباب کردن سوسیس ها روی توری سیمی ، داخل آنها چند تا حفره ایجاد کنید . ( مثلا با چنگال )
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه گریل ها رو درست کنی سوزن رو بزن
[ترجمه گوگل]قبل از خوردن سوسیس، آنها را بریزید

5. Cook under a hot grill for 7 minutes.
[ترجمه مرتضی] برای 7دقیقه در کوره داغ بپزید
[ترجمه ترگمان]به مدت ۷ دقیقه زیر توری داغ بپزید
[ترجمه گوگل]برای 7 دقیقه زیر یک کوره داغ بخورید

6. Place the omelette under a gentle grill until the top is set.
[ترجمه ترگمان]املت را زیر توری ملایم قرار دهید تا زمانی که بالا تنظیم شود
[ترجمه گوگل]تخم مرغ را در زیر یک کوره کوچک ملایم قرار دهید تا تنظیم شود

7. Just whack the bacon under the grill for a couple of minutes.
[ترجمه ترگمان] فقط واسه چند دقیقه گوشت خوک رو تیکه تیکه کن
[ترجمه گوگل]فقط چند دقیقه طول بکون را زیر کوره بکشید

8. Grill your travel agent about the facilities for families with children.
[ترجمه ترگمان]نماینده مسافرتی خود را در مورد امکانات برای خانواده ها با کودکان کبابی کنید
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی خود را در مورد امکانات برای خانواده های با فرزند خود ببخشید

9. Grill the fish for five minutes on each side.
[ترجمه ترگمان]ماهی را به مدت پنج دقیقه در هر دو طرف قرار دهید
[ترجمه گوگل]ماهی را به مدت پنج دقیقه در هر طرف گرم کنید

10. Pop it under the grill for five minutes.
[ترجمه ترگمان] تا ۵ دقیقه دیگه بوش رو بگیر
[ترجمه گوگل]آن را به مدت پنج دقیقه تحت کوره پاپ کنید

11. They went to Murphy's Bar and Grill on 45 th Street in New York.
[ترجمه ترگمان]آن ها به بار و گریل \"مورفی\" در خیابان ۴۵ در نیویورک رفتند
[ترجمه گوگل]آنها در نوار و گریل مورفی در خیابان 45th در نیویورک رفتند

12. You can heat it up under the grill or microwave it.
[ترجمه ترگمان]می توانید آن را زیر کبابی یا مایکروویو متمرکز کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید آن را تحت کوره یا مایکروویو حرارت دهید

13. Grill the bacon until crisp.
[ترجمه ترگمان]گریل تا ترد کننده گوشت کبابی درست کن
[ترجمه گوگل]کباب کردن گوشت گاو تا زمانی که ترد

14. Apart from peppers and aubergines, many other vegetables grill well.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر فلفل و aubergines، بسیاری از سبزیجات دیگر نیز به خوبی تولید می شوند
[ترجمه گوگل]به غیر از فلفل و بادمجان، بسیاری از سبزیجات دیگر نیز کباب می کنند

15. You need to grill the tomatoes until the skins blacken.
[ترجمه ترگمان]تو باید گوجه رو کباب کنی تا پوست سیاه
[ترجمه گوگل]شما باید گوجه فرنگی را قبل از تهیه پوسته بپزید

I like grilled meat better than fried meat.

من گوشت کباب‌شده را بیشتر از گوشت سرخ‌شده دوست دارم.


The police grilled him for five hours.

پلیس پنج ساعت از او بازپرسی کرد.


پیشنهاد کاربران

کباب پز

کباب با سیخ شبکه ای



سیخ کباب

پشت سر هم سوال پرسیدن
She never grilled her husband about his work.

سیم جین کردن با طرح سوالات فراوان

✔️شدیدا مورد پرسش قرار دادن، استنطاق کردن
Senators grill Biden nominee as proxy for wider Iran - deal debate
The Washington Post@

منقل

در یک جمله سیخ


کلمات دیگر: