کلمه جو
صفحه اصلی

approachable


معنی : نزدیک شدنی، سهل العبور
معانی دیگر : دست یافتنی، قابل حصول، در دسترس، پذیرا، مهربان، خوش برخورد

انگلیسی به فارسی

دست‌یافتنی، قابل‌دسترس


خوش‌برخورد، زودجوش


انگلیسی به انگلیسی

• accessible; kind, friendly, genial
someone who is approachable is friendly and easy to talk to.
a place which is approachable by a particular route can be reached by that route.

صفت ( adjective )
مشتقات: approachability (n.)
• : تعریف: available to others; easily approached.
متضاد: aloof, inaccessible, standoffish, unapproachable
مشابه: accessible

مترادف و متضاد

نزدیک شدنی (صفت)
approachable

سهل العبور (صفت)
approachable

accessible


Synonyms: attainable, come-at-able, convenient, door’s always open, getable, obtainable, reachable


Antonyms: formal, inaccessible, unapproachable, unreachable


friendly


Synonyms: affable, agreeable, congenial, cordial, open, receptive, sociable


Antonyms: uncongenial, unfriendly, unsociable


جملات نمونه

1. a hotel with approachable staff
هتلی با کارکنان خوش برخورد

2. the alamoot castle is not approachable by car
با اتومبیل نمی توان به قلعه ی الموت رفت.

3. I wanted to appear friendly and approachable but I think I gave the converse impression.
[ترجمه ترگمان]می خواستم دوستانه و دوستانه برخورد کنم اما فکر می کنم که تاثیر آن را بر او گذاشته بودم
[ترجمه گوگل]من می خواستم به نظر می رسد دوستانه و قابل دسترس است، اما من فکر می کنم من به درک متقاعد کننده

4. It's one of the few lakeside villages approachable by car.
[ترجمه ترگمان]یکی از معدود دهکده های کنار دریاچه نزدیک به اتومبیل است
[ترجمه گوگل]این یکی از معدود روستاهای دریاچه ای است که با ماشین قابل دسترسی است

5. You'll find the headmaster a very approachable person.
[ترجمه مرجان] تو مدیر را آدم خیلی خوش برخوردی خواهی دید
[ترجمه ترگمان]تو مدیر very خواهی شد
[ترجمه گوگل]سرپرست شخصی را پیدا خواهید کرد

6. The village is only approachable from the south.
[ترجمه ترگمان]این روستا فقط از طرف جنوب قابل دیدن است
[ترجمه گوگل]این روستا فقط از جنوب قابل دسترسی است

7. Graham's always very approachable - why don't you talk the problem over with him?
[ترجمه ترگمان]گراه ام همیشه very - چرا باه اش مشکل رو حل نمی کنی؟ -
[ترجمه گوگل]گراهام همیشه بسیار قابل درک است - چرا شما با او مشکلی ندارید؟

8. Despite being a big star, she's very approachable.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه یک ستاره بزرگ است، او بسیار خوش برخورد است
[ترجمه گوگل]با وجود ستاره بزرگ، او بسیار قابل دسترسی است

9. The summit was approachable only from the south.
[ترجمه ترگمان]این نشست فقط از طرف جنوب دوستانه بود
[ترجمه گوگل]این اجلاس فقط از جنوب قابل دسترسی بود

10. The head teacher is very approachable.
[ترجمه ترگمان]معلم سر بسیار خوش برخورد است
[ترجمه گوگل]معلم سر است بسیار قابل دسترسی است

11. He was more approachable in those days - but life could still have surprises.
[ترجمه ترگمان]او در آن روزها بیشتر به مردم نزدیک می شد، اما زندگی هنوز می توانست surprises باشد
[ترجمه گوگل]او در آن روز بیشتر قابل دسترسی بود - اما زندگی هنوز هم می تواند شگفت انگیز باشد

12. Highly rated were sisters who were approachable, oriented to nurse learners, and who gave explicit directions about nursing care.
[ترجمه ترگمان]rated بودند که فردی اجتماعی و فردی اجتماعی بودند و نسبت به پرستاری از بچه ها گرایش خاصی داشتند و در مورد مراقبت های پرستاری دستورها روشنی ارائه می دادند
[ترجمه گوگل]به شدت ارزیابی شد که خواهران نزدیک بودند، به آموزگاران پرستاری هدایت شده بودند، و به طور مشخص در مورد مراقبت های پرستاری سخن می گفتند

13. Oliva has a reputation as an easygoing, approachable executive who always has lunch with her employees.
[ترجمه ترگمان]Oliva به عنوان یک مدیر فردی آسان گیر و آسان گیر، شهرت دارد که همیشه با کارکنان خود ناهار می خورد
[ترجمه گوگل]اولیوا به عنوان یک مدیر اجرایی بسیار راحت و قابل دسترس که همواره با کارکنان خود ناهار دارد شهرت دارد

14. Classmates found him impish and approachable one day, icy in his dignity the next.
[ترجمه ترگمان]یک روز بعد از ظهر روز بعد در حالی که با وقار و متانت خاصی به او نزدیک شده بود، به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]همکلاسی ها او را یک روز ناخوشایند و قابل دسترس یافتند و در شأن و منزلت او قرار گرفتند

15. He is an engineer and apparently very approachable.
[ترجمه ترگمان]او مهندس است و ظاهرا بسیار خوش برخورد است
[ترجمه گوگل]او یک مهندس است و ظاهرا بسیار نزدیک است

a hotel with approachable staff

هتلی با کارکنان خوش‌برخورد


پیشنهاد کاربران

در دسترس

پذیرا ، مهربان ، خوش برخورد
a hotel with approachable staff
هتلی با کارکنان خوش برخورد ♦️♦️♦️♦️

صمیمی ، خودمانی


کلمات دیگر: