کلمه جو
صفحه اصلی

primarily


در درجه ی اول، عمدتا، بیشتر، اساسا، بدایه، مقدمه، اولا، اصولا، اصلا

انگلیسی به فارسی

بدایه،مقدمه،اولا،اصولا،اصلا


در درجه اول


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: mainly; mostly; chiefly.
مترادف: chiefly, mainly, mostly, principally
مشابه: especially, essentially, fundamentally, generally, in the main, largely

- She is primarily interested in the sciences.
[ترجمه Tea] او بیشتر به علوم علاقه مند است.
[ترجمه ترگمان] او در درجه اول به علوم علاقه مند است
[ترجمه گوگل] او در درجه اول به علوم علاقه مند است

• chiefly, principally, mainly; in the first place, initially
you use primarily to indicate the most important feature of something or the reason for something.

مترادف و متضاد

generally; for the most part


Synonyms: above all, basically, chiefly, especially, essentially, fundamentally, generally, largely, mainly, mostly, on the whole, overall, predominantly, principally


Antonyms: secondarily


in the beginning


Synonyms: at first, at the start, first and foremost, from the start, initially, in the first place, originally, primitively


Antonyms: finally


جملات نمونه

1. he used color primarily for plastic purposes
اصولا از رنگ برای مجسمه سازی استفاده می کرد.

2. success in teaching is primarily a matter of talent
موفقیت در تدریس در درجه ی اول بستگی به استعداد دارد.

3. the eminence of new york is primarily due to natural advantages
برتری نیویورک در درجه ی اول مدیون موهبت های طبیعی می باشد.

4. Every kind of peaceful cooperation among men is primarily based on mutual trust and only secondly on institutions such as courts of justice and police.
[ترجمه ترگمان]هر نوع هم کاری صلح آمیز در میان مردان اصولا مبتنی بر اعتماد متقابل و ثانیا در موسساتی مانند دادگاه ها دادگستری و پلیس است
[ترجمه گوگل]هر نوع همکاری صلح آمیز میان مردمان عمدتا براساس اعتماد متقابل است و تنها در مورد نهادهای نظیر دادگاه های عدلی و پلیس

5. Her wardrobe consists primarily of huge cashmere sweaters and tiny Italian sandals.
[ترجمه ترگمان]لباس او در درجه اول از شال کشمیر بسیار بزرگ و صندل های نرم ایتالیایی تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]کمد لباس او عمدتا از ژاکت های قیشر بزرگ و صندل های کوچک ایتالیایی تشکیل شده است

6. Tax cuts have been directed primarily at the better-off.
[ترجمه ترگمان]کاهش مالیات در درجه اول به سمت بهتر هدایت شده است
[ترجمه گوگل]کاهش مالیات در درجه اول به سمت بهبود بخشیدن است

7. She sees exercise primarily as an unavoidable chore.
[ترجمه ترگمان]او ورزش را به عنوان یک کار روزمره غیرقابل اجتناب می داند
[ترجمه گوگل]او ورزش را عمدتا به عنوان کاری غیر قابل اجتناب می بیند

8. The issue was not primarily a political one.
[ترجمه ترگمان]این مساله اصولا یک مساله سیاسی نبود
[ترجمه گوگل]این مسئله در درجه اول سیاسی نبود

9. The inves-tigation was undertaken primarily to mollify pressure groups.
[ترجمه ترگمان]The - tigation در درجه اول برای فرونشاندن گروه های فشار انجام شد
[ترجمه گوگل]تحقیق در ابتدا انجام شد تا گروه های فشار را تسویه کند

10. Her interest in him is primarily sexual.
[ترجمه ترگمان]علاقه او به او در درجه اول جنسی است
[ترجمه گوگل]علاقه او به او در درجه اول جنسی است

11. The person primarily responsible is the project manager.
[ترجمه ترگمان]فردی که در درجه اول مسئول پروژه است مدیر پروژه است
[ترجمه گوگل]شخص اصلی مسئول مدیریت پروژه است

12. The purpose of the programme is primarily educational.
[ترجمه ترگمان]هدف از این برنامه در درجه اول آموزشی است
[ترجمه گوگل]هدف این برنامه در درجه اول آموزشی است

13. We're primarily concerned with keeping expenditure down.
[ترجمه ترگمان]ما در وهله اول نگران حفظ هزینه ها هستیم
[ترجمه گوگل]ما در ابتدا با نگه داشتن هزینه ها روبرو هستیم

14. Public order is primarily an urban problem.
[ترجمه ترگمان]نظم عمومی در درجه اول یک مساله شهری است
[ترجمه گوگل]نظم عمومی عمدتا یک مشکل شهری است

15. Poverty is primarily a cause of illness and only secondarily its effect.
[ترجمه ترگمان]فقر در درجه اول علت بیماری و تاثیر آن بر بیماری است
[ترجمه گوگل]فقر در درجه اول علت بیماری است و تنها اثر دوم آن است

پیشنهاد کاربران

مخصوصا

از همان ابتدا

عمدتاً، بیشتر، اساساً، در درجه اول، اصولاً، اساساً

نخست، اول از همه
"ارجاع به کسی که کاری را برای اولین بار انجام داده"

در وهله اول

اصولا

مقدمه، اولا، اصولا

اول از همه
Category of mostly


در درجه اول، عمدتا، بیشتر
( به عنوان قید استفاده می شود. )

primary ::: ابتدایی


primarily :::: ابتدا از همه

for the most part;
mainly
basically
chiefly
mostly
در اصل
in essence

to a large extent
to a great degree
effectively


در ابتدا ، در شروع

قبل از هر چیز

از همان ابتدا ، از همان اول

mainly
در اصل

ابتداً


کلمات دیگر: