کلمه جو
صفحه اصلی

gull


معنی : گول، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، یاعو، یاغو، ادم سادهلوح و زود باور، ساده لوح، ساده دل، گول زدن، حفر کردن، مغبون کردن، گود کردن، حریصانه خوردن
معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ نوروزی (از تیره laridae - بال های بزرگ و پاهای نازک و پنجه های چتری و به هم پیوسته و نوک قلابی دارد و پرهای آن سفید یا خاکستری است)، گاکی، آدم گول خور، هالو، آدم خر و ساده دل، آدم زود فریب، خر کردن، مره نوروزی، سابقا حریصانه خوردن، بلعیدن

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) یاعو، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ،(سابقا) حریصانه خوردن، بلعیدن، حفر کردن، آدم ساده لوح و زود باور، گول، گول زدن، مغبون کردن، گودکردن


خندید، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، گول، ساده دل، یاعو، یاغو، ساده لوح، ادم سادهلوح و زود باور، گول زدن، حفر کردن، حریصانه خوردن، مغبون کردن، گود کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: gull-like (adj.)
• : تعریف: any of a variety of web-toed aquatic birds characterized by long pointed wings, agile flight, and mostly gray and white plumage.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gulls, gulling, gulled
• : تعریف: to trick; cheat.
مشابه: bilk, cheat, dupe, swindle
اسم ( noun )
• : تعریف: one who is easily fooled; dupe.
مشابه: dupe, fool

• type of sea bird with long wings and webbed feet; sucker, one who is easily deceived, gullible person
cheat, deceive, fool
a gull is a common sea bird.

مترادف و متضاد

گول (اسم)
illusion, cheat, deception, jape, bilk, gull, cajolement, cajolery, humbug, crimp

مرغ نوروزی (اسم)
gull

نوعی رنگ خاکستری کمرنگ (اسم)
gull

یاعو (اسم)
gull

یاغو (اسم)
gull, mew

ادم ساده لوح و زودباور (اسم)
gull

ساده لوح (اسم)
soft, dupe, gull, cully, boob, simpleton, gaby, geck, noddy, sawney

ساده دل (اسم)
dupe, gull, simpleton, noddy

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

حفر کردن (فعل)
excavate, grave, cave, delve, gull

مغبون کردن (فعل)
cheat, deceive, gull, diddle, swindle, thimblerig

گود کردن (فعل)
gull, deepen, rake up, scoop

حریصانه خوردن (فعل)
gut, guzzle, gull, devour, engorge, gobble, lap, wolf

جملات نمونه

1. he is so gullible that even a child can gull him
او آن قدر زودباور است که حتی بچه هم می تواند او را خر کند.

2. Our baseball team routed the Sea Gull by a score of 15 to
[ترجمه ترگمان]تیم بیس بال ما نیز با امتیاز ۱۵ به گل Gull را شکست داد
[ترجمه گوگل]تیم بیسبال ما توسط دریاچه گول با نمره 15 به آن روبرو شد

3. The wings of the sea gull were beating frantically.
[ترجمه ترگمان]بال های مرغ دریایی دیوانه وار در حال کتک زدن بودند
[ترجمه گوگل]بال جادو دریا فریاد زدند

4. The sea gull was beating the air with its wings.
[ترجمه ترگمان]مرغ دریایی مثل مرغ دریایی هوا را با بال های خود می کوبید
[ترجمه گوگل]چای دریایی هوا را با بالهایش میچرخاند

5. The government tries to gull the taxpayers into believing that their money is being properly spent.
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا مالیات دهندگان را به این باور برساند که پولشان به درستی مصرف شده است
[ترجمه گوگل]دولت تلاش می کند تا مالیات دهندگان را به اعتقاد بر این که پول خود را به درستی صرف می کنند، سرهم کنند

6. Several other sub-species of gull are found in the region.
[ترجمه ترگمان]تعدادی دیگر از گونه های مرغ دریایی در منطقه یافت می شوند
[ترجمه گوگل]در این منطقه تعداد دیگری از گونه های زیر گونه گاو وجود دارد

7. The man tried to gull the old woman out of her money.
[ترجمه ترگمان]مرد سعی کرد که مرغ را از پولش بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]این مرد سعی کرد زن قدیمی را از پولش خارج کند

8. A gull floated down to the balcony rail, his shadow an enormous presence beating about the room.
[ترجمه ترگمان]یک مرغ دریایی به طرف نرده بالکن رفت، سایه او حضور عظیمی در اتاق ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]یک چرک به سمت راهروی بالکن فرو رفت، سایه اش حضور فراوانی در اطراف اتاق داشت

9. This definition would exclude a gull or crow that drops a shellfish from a height on to a hard surface.
[ترجمه ترگمان]این تعریف، یک مرغ دریایی یا کلاغ که یک صدف را از ارتفاع به سطح سخت پایین می اندازد، مستثنی می کند
[ترجمه گوگل]این تعریف یک قورباغه یا کلاغ را که از یک ارتفاع به سطح سختی رسیده است، حذف می کند

10. A gray gull carries some sea creature high up over the beach, drops it from its beak.
[ترجمه ترگمان]یک مرغ دریایی خاکستری بعضی از موجودات دریایی را بالای ساحل حمل می کند و آن را از منقارش می اندازد
[ترجمه گوگل]یک حوض خاکستری برخی از موجودات دریایی را در بالای ساحل حمل می کند، آن را از شکم خود می کشد

11. Gull chicks, for instance, peck at their parents' bills, which causes them to regurgitate food.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، جوجه های گال از لوایح والدین خود نوک می زنند که باعث می شود آن ها غذا بخورند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، جوجه های خنده دار به صورت حساب های والدین خود می پردازند، که باعث می شود آنها غذا را از بین ببرند

12. Another gull swoops down and begins to hector the first one for its food.
[ترجمه ترگمان]یک مرغ دریایی دیگر هم با سرعت زیادی به پایین پرتاب می شود و شروع می کند که اولین غذا را برای غذایش بسازد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ماهیان خاویاری پایین میرود و برای اولین بار غذای خود را برای اولین بار میبرد

13. Where had our gull and our auk spent the summer?
[ترجمه ترگمان]مرغ دریایی ما کجا بود و auk ما تمام تابستان را در آن به سر می برد؟
[ترجمه گوگل]جایی که جادو و چشمان ما در تابستان گذراندند؟

14. A gull screeched overhead breaking the dreamy silence, and Julie's eyes flicked open.
[ترجمه ترگمان]یک مرغ gull که در بالای سر آن سکوت رویا دیده می شد جیغ کشید و چشمان جولی باز شد
[ترجمه گوگل]یک سر و صدا سرش را بالا می انداخت و سکوت رویا را می شکند و چشم های جولی باز شد

Two charlatans gulled him.

دو نفر شارلاتان حسابی او را گول زدند.


پیشنهاد کاربران

مرغ دریایی که معمولا توی دریاچه چیتگر تهران زیاده ازش

گول زدن یا خوردن، گول
مرغ دریایی

dupe
innocent
sucker
stooge
fool


soft touch
pushover
chump



victim
pawn
puppet
instrument
sitting duck
sitting target


کلمات دیگر: