کلمه جو
صفحه اصلی

roaster


معنی : سرخ کننده
معانی دیگر : (شخص یا اسباب) برشته کننده، کباب پز، ظرف یا فر برای کباب کردن یا بریان کردن، سر  کننده

انگلیسی به فارسی

سرخ کننده


روستا، سرخ کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a suitable pan, appliance, or other device for roasting meat.

(2) تعریف: a fowl or other animal esp. suitable for roasting.

(3) تعریف: a person or thing that roasts.

• person or thing that roasts; oven or other device designed for roasting; any animal fit for roasting

مترادف و متضاد

سرخ کننده (اسم)
frier, fryer, roaster, toaster

جملات نمونه

1. Dry bread at home is better than roast meat abroad.
[ترجمه ترگمان]نان خشک در خانه بهتر از گوشت سرخ شده در خارج است
[ترجمه گوگل]نان خشک در خانه بهتر از گوشت قرمز در خارج از کشور است

2. The roasting pan scours better than pot.
[ترجمه ترگمان]ماهی تابه سرخ کردن بهتر از گلدان است
[ترجمه گوگل]پخت کوره بهتر از گلدان است

3. Just dig into the roast turkey. Wish you a wonderful Thanksgiving!
[ترجمه ترگمان] بوقلمون سرخ شده رو درست کن! آرزو می کنم تو یه جشن شکرگزاری عالی داشته باشی
[ترجمه گوگل]فقط به بوقلمون بو داده بچسبانید یک روز شکرگذاری فوق العاده را بخاطر بسپار!

4. Great boast, small roast.
[ترجمه ترگمان] boast بزرگ، کباب کوچولو
[ترجمه گوگل]افتخار بزرگ، کباب کوچک

5. I personally would rather roast a chicken whole.
[ترجمه ترگمان]من شخصا ترجیح میدم یه مرغ سوخاری بخورم
[ترجمه گوگل]من شخصا ترجیح می دهم کل کل مرغ را بخورم

6. Are you going to roast the chicken?
[ترجمه ترگمان]میخوای مرغ کبابی درست کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید مرغ را بخورید؟

7. Put the meat into the oven to roast.
[ترجمه ترگمان]گوشت را در اجاق بگذار تا برشته شود
[ترجمه گوگل]گوشت را به کوره بگذارید

8. Sprinkle some roasted chopped nuts on top.
[ترجمه ترگمان]کمی گردوی خرد شده را در بالای آن بریزید
[ترجمه گوگل]برخی از آجیل خرد شده را در بالای آن پودر کنید

9. People in England often have roast beef and Yorkshire pudding for lunch on Sundays.
[ترجمه ترگمان]مردم انگلستان معمولا روزه ای یکشنبه گوشت گوساله و پودینگ Yorkshire می خورند
[ترجمه گوگل]مردم انگلستان اغلب گوشت چرخ کرده و پودینگ یورکشایر را برای ناهار در روزهای یکشنبه دارند

10. He was replete with roast duck.
[ترجمه ترگمان]کاملا پر از اردک سرخ شده بود
[ترجمه گوگل]او با اردک کبابی پر شده بود

11. We're going to lie in the sun and roast for two weeks.
[ترجمه ترگمان]قرار است دو هفته در آفتاب استراحت کنیم و کباب کنیم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم به مدت دو هفته در خورشید بمانیم و بخوریم

12. Roasted garlic with sheep's milk cheese is the quintessential Corsican meal.
[ترجمه ترگمان]سیر به همراه پنیر شیر گوسفند، غذای اصلی این جزیره است
[ترجمه گوگل]سیر پخته شده با پنیر شیر گوشتی، غذای اصلی کورسین است

13. A tantalising aroma of roast beef fills the air.
[ترجمه ترگمان]یک رایحه قوی گوشت بریان هوا را پر می کند
[ترجمه گوگل]عطر و طعم گوشت گاو کباب پر از هوا است

14. Pork is also the most versatile of meats. It can be roasted whole or in pieces.
[ترجمه ترگمان]پو رک یکی از versatile گوشت است می تواند به طور کامل یا تکه تکه شده باشد
[ترجمه گوگل]گوشت خوک نیز از انواع گوشت های متنوع تر است می توان آن را به طور کامل و یا در قطعه برنج

15. She put a leg of mutton into the oven to roast it for supper.
[ترجمه ترگمان]ران گوسفند را در تنور گذاشت تا آن را برای شام کباب کند
[ترجمه گوگل]او یک پای گوشت گوسفند را به اجاق گذاشت تا آن را برای شام بخورد

پیشنهاد کاربران

کباب کار ، برشته کار ، بریان کار

roaster ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی )
واژه مصوب: برشته کار
تعریف: کسی که به کمک دستگاه برشته کاری دانه های قهوه را برشته می کند


کلمات دیگر: