حمله ی متقابل کردن، متقابلا جنگیدن، پاد جنگیدن
fight back
حمله ی متقابل کردن، متقابلا جنگیدن، پاد جنگیدن
انگلیسی به فارسی
مبارزه کن
انگلیسی به انگلیسی
• (british) rally, recovery
جملات نمونه
1. If he hit you, why didn't you fight back?
[ترجمه لیلا] اگر اون به تو صدمه میزد چرا مبارزه نکردی
[ترجمه ترگمان]اگر او به تو صدمه می زد، چرا با من مبارزه نکردی؟[ترجمه گوگل]اگر او به شما ضربه زد، چرا شما مبارزه نیست؟
2. Can the New Zealand bowlers fight back after their thrashing at Christchurch?
[ترجمه ترگمان]آیا توپ گیران نیوزلند پس از کتک زدن خود در Christchurch می توانند مبارزه کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم بولدوزرهای نیوزیلند پس از سقوط خود در کریستیچچ، مبارزه کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم بولدوزرهای نیوزیلند پس از سقوط خود در کریستیچچ، مبارزه کنند؟
3. It was difficult for her to fight back her tears.
[ترجمه سعید] برایش سخت بود که جلوی اشک هایش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]برایش دشوار بود که با اشک هایش مبارزه کند[ترجمه گوگل]برای او سخت بود که اشک هایش را بشکند
4. She tried to fight back the tears.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد اشک هایش را پاک کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با اشک برود
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با اشک برود
5. Don't let them bully you. Fight back!
[ترجمه ترگمان]نذار قلدری کنن ! مبارزه کن
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید آنها را به شما قلدر کنند مبارزه کن
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید آنها را به شما قلدر کنند مبارزه کن
6. It is time to fight back against street crime.
[ترجمه ترگمان]وقتشه که بر ضد جرم خیابونی مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]زمان مبارزه با جرم و جنایت خیابانی است
[ترجمه گوگل]زمان مبارزه با جرم و جنایت خیابانی است
7. He had to fight back tears of frustration.
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود با اشک های ناشی از ناامیدی مبارزه کند
[ترجمه گوگل]او مجبور شد با اشک های ناامیدی به مبارزه بپردازد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد با اشک های ناامیدی به مبارزه بپردازد
8. The brief respite before the pests could fight back reflects the wait for a mutation.
[ترجمه ترگمان]مهلت کوتاه قبل از این که آفات بتوانند مبارزه کنند، منعکس کننده انتظار برای جهش هستند
[ترجمه گوگل]مهار کوتاه مدت قبل از آفات می تواند مبارزه کند، منعکس کننده انتظار برای یک جهش است
[ترجمه گوگل]مهار کوتاه مدت قبل از آفات می تواند مبارزه کند، منعکس کننده انتظار برای یک جهش است
9. This time she had to fight back or be utterly shamed.
[ترجمه ترگمان]این بار مجبور شد با خودش مبارزه کند یا به کلی shamed شود
[ترجمه گوگل]این بار او مجبور بود با هم مبارزه کند یا کاملا شوم
[ترجمه گوگل]این بار او مجبور بود با هم مبارزه کند یا کاملا شوم
10. Only when the natural world begins to fight back will we know how frightened we should really be.
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که جهان طبیعی شروع به مبارزه می کند، ما می دانیم که چقدر ترسیده بودیم
[ترجمه گوگل]فقط زمانی که جهان طبیعی شروع به مبارزه با ما می کند، می دانیم که چگونه واقعا باید بترسیم
[ترجمه گوگل]فقط زمانی که جهان طبیعی شروع به مبارزه با ما می کند، می دانیم که چگونه واقعا باید بترسیم
11. When reception class children fight back, schools take drastic measures to avoid clashes.
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه های کلاس پذیرش با هم مبارزه می کنند، مدارس تدابیر شدیدی برای اجتناب از برخوردها اتخاذ می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که بچه های پذیرایی در حال مبارزه هستند، مدارس اقدامات شدید برای جلوگیری از درگیری ها انجام می دهند
[ترجمه گوگل]هنگامی که بچه های پذیرایی در حال مبارزه هستند، مدارس اقدامات شدید برای جلوگیری از درگیری ها انجام می دهند
12. It has taken Oregon eight minutes to fight back from a ten-point deficit.
[ترجمه ترگمان]هشت دقیقه طول می کشد تا اورگون با کسری بودجه ۱۰ امتیازی مبارزه کند
[ترجمه گوگل]این اورگن هشت دقیقه طول می کشد تا از نقص ضعف ده امتیاز جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]این اورگن هشت دقیقه طول می کشد تا از نقص ضعف ده امتیاز جلوگیری کند
13. Will technology fight back into the forefront, or will other hot ideas emerge?
[ترجمه ترگمان]آیا تکنولوژی در خط مقدم مبارزه خواهد کرد یا ایده های داغ دیگری پدیدار خواهند شد؟
[ترجمه گوگل]آیا فناوری به سمت خط مقدم مبارزه می کند، یا دیگر ایده های داغ ظاهر خواهند شد؟
[ترجمه گوگل]آیا فناوری به سمت خط مقدم مبارزه می کند، یا دیگر ایده های داغ ظاهر خواهند شد؟
14. By forming action committees, names are starting to fight back.
[ترجمه ترگمان]با تشکیل کمیته های کاری، اسامی شروع به مبارزه می کنند
[ترجمه گوگل]با تشکیل کمیته های عملیاتی، نام ها شروع به مبارزه می کنند
[ترجمه گوگل]با تشکیل کمیته های عملیاتی، نام ها شروع به مبارزه می کنند
پیشنهاد کاربران
مقاباه به مثل، دفاع کردن، در برابر حمله عکس العمل نشان دادن
We fight back
We fight back
1 - مقاومت کردن، استقامت ورزیدن، دفاع کردن، حمله متقابل داشتن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، مقابله به مثل کردن، پا تک زدن!
مثال1 ) : It's time to fight back against the street crime
الآن وقتشه که در برابر جرم و جنایت خیابانی دفاع کنیم!
2 - مهار کردن، اداره کردن، سرکوب کردن ( حس، امیال وغیره ) ، جلوی خود را گرفتن، خود را کنترل کردن!
مثال 2 ) : She fought back the tears
او اشکهایش را مهار کرد!
مثال1 ) : It's time to fight back against the street crime
الآن وقتشه که در برابر جرم و جنایت خیابانی دفاع کنیم!
2 - مهار کردن، اداره کردن، سرکوب کردن ( حس، امیال وغیره ) ، جلوی خود را گرفتن، خود را کنترل کردن!
مثال 2 ) : She fought back the tears
او اشکهایش را مهار کرد!
مقابله به مثل کردن
مقابله کردن
مقابله به مثل
کلمات دیگر: