کلمه جو
صفحه اصلی

colonialism


معنی : استعمار، سیاست مستعمراتی
معانی دیگر : استعمارگری، استعمارگرایی، نظام استعماری

انگلیسی به فارسی

استعمار، سیاست مستعمراتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: colonialist (adj.), colonialist (n.)
• : تعریف: the policy or practices of a nation extending or maintaining control over previously independent territories.

• policy of a nation seeking to extend it's authority over other peoples or territories, territorial expansion through the establishment of colonies
colonialism is the practice by which a powerful country directly controls less powerful countries.

مترادف و متضاد

استعمار (اسم)
colonialism, colonization

سیاست مستعمراتی (اسم)
colonialism

جملات نمونه

1. european colonialism
استعمارگرایی اروپا

2. the dehumanizing effects of colonialism
آثار ضد بشری استعمار

3. they were struggling under the yoke of colonialism
آنان در زیر یوغ استعمار دست و پا می زدند.

4. Marx never lost an opportunity to castigate colonialism.
[ترجمه ترگمان]مارکس هیچ وقت فرصتی را برای استعمار استعمار از دست نداده است
[ترجمه گوگل]مارکس هرگز فرصتی برای استعمارگرایی نداشت

5. The town grew under the influence of colonialism.
[ترجمه ترگمان]شهر تحت تاثیر استعمار قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این شهر تحت تاثیر استعمارگرایی رشد کرد

6. It is interesting to reflect why European colonialism ended.
[ترجمه ترگمان]جالب است که نشان دهیم چرا استعمار اروپا به پایان رسید
[ترجمه گوگل]جالب است که منعکس شود چرا استعمار اروپایی به پایان رسید

7. Colonialism has left an indelible imprint on the island.
[ترجمه ترگمان]Colonialism یک اثر ماندگار روی جزیره گذاشته
[ترجمه گوگل]استعمارگر یک اثر ناخوشایند را در جزیره ترک کرده است

8. British colonialism led to the establishment of a large empire.
[ترجمه ترگمان]استعمار بریتانیا منجر به ایجاد یک امپراتوری بزرگ شد
[ترجمه گوگل]استعمار بریتانیا به ایجاد یک امپراتوری بزرگ منجر شد

9. Political development under colonialism is conceived of as institutional change within the political system.
[ترجمه ترگمان]توسعه سیاسی تحت استعمار به عنوان یک تغییر سازمانی در سیستم سیاسی تصور می شود
[ترجمه گوگل]توسعه سیاسی تحت استعمارگر به عنوان تغییرات نهادی در نظام سیاسی در نظر گرفته می شود

10. For black people, similarly, colonialism has left its imprint.
[ترجمه ترگمان]برای مردم سیاه، استعمار imprint خود را ترک کرده است
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، برای افراد سیاه پوست، استعمار اثر خود را حفظ کرده است

11. There was Diop and slavery and New World colonialism and whatnot.
[ترجمه ترگمان]Diop و استعمار و استعمار دنیای نو و غیره وجود داشت
[ترجمه گوگل]دیوپ و بردگی و استعمار جهانی جدید وجود داشت

12. The issue of colonialism is of extreme importance.
[ترجمه ترگمان]مساله استعمار اهمیت زیادی دارد
[ترجمه گوگل]مسئله استعمارگرایی اهمیت زیادی دارد

13. Colonialism had both positive and negative aspects.
[ترجمه ترگمان]Colonialism هم دارای جنبه های مثبت و هم منفی بودند
[ترجمه گوگل]استعمارگران هر دو جنبه مثبت و منفی داشتند

14. The history of tobacco growing is intimately associated with colonialism and slavery.
[ترجمه ترگمان]تاریخ رشد تنباکو رابطه نزدیکی با استعمار و برده داری دارد
[ترجمه گوگل]تاریخ تولد تنباکو به شدت با استعمار و بردگی ارتباط دارد

15. Deviate from socialism and China will inevitably retrogress to semi - feudalism and semi - colonialism .
[ترجمه ترگمان]deviate از سوسیالیسم و چین به ناچار به نیمه - و نیمه استعمار تبدیل خواهند شد
[ترجمه گوگل]از سوی سوسیالیسم متزلزل می شود و چین به ناچار به نیمه فئودالیسم و ​​نیمه مستعمراتی عقب نشینی خواهد کرد

European colonialism

استعمارگرایی اروپا


پیشنهاد کاربران

colonialism ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: استعمار
تعریف: سیاست تصرف سرزمین دیگران و ایجاد جامعۀ مقیم در آن برای سودجویی از منابع و بهره‏کشی از مردم آن سرزمین


کلمات دیگر: