1. conversation was flowing pleasantly
مکالمه به طور دلپذیری پیش می رفت.
2. disjointed conversation
مکالمه ی بی سر و ته
3. light conversation
مکالمه ی دوستانه
4. officious conversation between foreign ministers
مذاکره غیر رسمی میان وزیران خارجه
5. their conversation was frank and animated
مکالمه ی آنها رک و پر شور بود.
6. their conversation was nothing but froth
گفتگوی آنها چیزی جز یاوه سرایی نبود.
7. criminal conversation
(حقوق) رابطه ی نامشروع جنسی،خیانت در ازدواج
8. make conversation
(به خاطر ادای وظیفه یا ادب و غیره) سرصحبت را باز کردن
9. a consecutive conversation
مکالمه ی بلاانقطاع
10. a pleasant conversation
صحبت دلپذیر
11. a telephone conversation
گفت و شنود تلفنی
12. an english conversation class
کلاس مکالمه ی انگلیسی
13. iraj's neighborly conversation
صحبت مهرآمیز ایرج
14. a very eventful conversation
مکالمه ای بسیار پراهمیت
15. after the quarrel, conversation began to languish and the guests left one after another
بعد از آن مشاجره مکالمات گرمی خود را از دست داد و مهمانان یکی بعد از دیگری رفتند.
16. he had a conversation with his new neighbor
او با همسایه ی تازه اش صحبت کرد.
17. to follow a conversation intently
با دقت به مکالمه ای گوش فرادادن
18. to monopolize a conversation
در صحبت متکلم وحده شدن
19. cyrus always steers the conversation into subjects in which he is interested
سیروس همیشه صحبت را به مطالب مورد علاقه ی خودش می کشاند.
20. our staple topic of conversation
موضوع اصلی مکالمات ما
21. she engaged me in conversation
او مرا به صحبت گرفت.
22. to enter into a conversation
وارد صحبت شدن
23. in the middle of our conversation the telephone got disconnected
ارتباط تلفنی در بین صحبت ما قطع شد.
24. his humor adds salt to his conversation
شوخ طبعی او مکالمات او را خوش مزه تر می کند.
25. a telephone is a device for long-distance conversation
تلفن اسبابی است برای مکالمه از راه دور.
26. loneliness figures quite a lot in her conversation
تنهایی در صحبت های او کاملا به چشم می خورد.
27. Children quickly get bored by adult conversation.
[ترجمه ترگمان]کودکان به سرعت از مکالمه بزرگسالان خسته می شوند
[ترجمه گوگل]بچه ها به سرعت با مکالمه بزرگسالان خسته می شوند
28. Our conversation came to an abrupt end when George burst into the room.
[ترجمه ترگمان]وقتی جورج وارد اتاق شد، بحث ما به پایان رسید
[ترجمه گوگل]مکالمه ما به پایان ناگهانی هنگامی که جورج پشت سر گذاشت به اتاق آمد
29. There was a hubbub of excited conversation from over a thousand people.
[ترجمه ترگمان]در میان هزار نفر همهمه پرشوری درگرفت
[ترجمه گوگل]یک سخنرانی هیجان انگیز از بیش از هزار نفر وجود داشت
30. Clearly she had no wish for conversation.
[ترجمه ترگمان]واضح بود که او مایل به گفتگو نیست
[ترجمه گوگل]واضح است که او آرزوی گفتگو نداشت