کلمه جو
صفحه اصلی

moan


معنی : شکایت، ناله، زاری، زاری کردن
معانی دیگر : ناله (صدای ممتد و حزن انگیز یا حاکی از درد)، ضجه، نیوه، ناله کردن، نیوه کردن، شکوه، مویه، مویه کردن، آه و زاری کردن، زاریدن، موییدن، شکوه کردن، آه و ناله کردن، با ناله گفتن

انگلیسی به فارسی

ناله، زاری، شکایت، زاری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• groan, sigh; sound like a moan
release of a groan or sigh; make a noise like a moan
if you moan, you make a low, miserable sound because you are unhappy or in pain. verb here but can also be used as a count noun. e.g. each time she moved her leg she let out a moan. ...the sound of struggling bodies, grunts and moans.
to moan also means to complain or to speak in a way which shows that you are very unhappy.

مترادف و متضاد

شکایت (اسم)
denunciation, murmur, protest, moan, gripe, groan, rumble, complaint, grievance, discontent

ناله (اسم)
cry, grumble, whimper, moan, wail, groan, whine, dolor, dolour, mewling

زاری (اسم)
cry, whimper, moan, lamentation, plaint

زاری کردن (فعل)
bewail, moan

groan, complaint


Synonyms: beef, cry, gripe, grouse, grumble, lament, lamentation, plaint, sigh, sob, wail, whine


groan, complain


Synonyms: bemoan, bewail, carp, deplore, grieve, gripe, grouse, grumble, keen, lament, mourn, sigh, sob, wail, whine


جملات نمونه

1. i moan from midnight to dawn
نیمه شب تا سحر ناله ها دارم.

2. the moan of a dying dog
ناله ی سگ مردنی

3. the moan of the wind
ناله ی باد،زوزه ی باد

4. to moan one's fate
از سرنوشت خود نالیدن

5. o, nightingale, don't moan and cry. . .
منما بلبل مویه و زاری. . .

6. A low moan of despair escaped her as she realized what had gone wrong.
[ترجمه ترگمان]وقتی متوجه شد که چه اشتباهی رخ داده است، ناله ای ازسر ناامیدی بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]صدای ناامیدی کم از ناامیدی او را فرار کرد و متوجه شد چه چیزی اشتباه کرده است

7. We had a good moan about the weather.
[ترجمه ترگمان]درباره آب و هوا ناله خوبی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در مورد آب و هوای خوبی داشتیم

8. A moan escaped the badly wounded soldier.
[ترجمه Mahdi] یک ناله از سربازی که بد زخمی شده بود، بلند شد.
[ترجمه ترگمان]یک سرباز زخمی که به شدت مجروح شده بود، جان سالم به در برد
[ترجمه گوگل]صدای ناله از سربازان به شدت زخمی فرار کرد

9. to piss and moan about sth.
[ترجمه ترگمان]برای ادرار کردن و ناله در مورد sth
[ترجمه گوگل]به شانه و زاری در مورد sth

10. Here we go again - moan, moan, moan!
[ترجمه ترگمان]دوباره شروع می کنیم: می نالم: می نالم: می نالم
[ترجمه گوگل]در اینجا ما دوباره می رویم - ناله، ناله، ناله!

11. I used to moan if I didn't get at least six hours' sleep at night.
[ترجمه ترگمان]اگر دست کم ۶ ساعت خواب نمی دیدم، ناله می کردم
[ترجمه گوگل]من شبانه از خواب بیدار شدم اگر حداقل شش ساعت خواب نداشتم

12. I loathe negativity. I can't stand people who moan.
[ترجمه ترگمان] من از احساسات منفی متنفرم من نمی تونم مردمی رو که ناله می کنن رو تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من نفی کننده نیستم من نمیتوانم مردم را که صدایش میکردند تحمل کنم

13. From time to time there was a moan of pain from the sick man.
[ترجمه ترگمان]گاه به گاه صدای ناله مرد بیمار به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]از زمان به زمان، درد زایمان از مرد بیمار وجود داشت

14. We were just having a moan about work.
[ترجمه ترگمان] ما داشتیم درباره کار ناله می کردیم
[ترجمه گوگل]ما فقط در مورد کار به آنها شکایت کردیم

the moan of a dying dog

ناله‌ی سگ مردنی


the moan of the wind

ناله‌ی باد، زوزه‌ی باد


The dying dog moaned all night.

سگی که درحال نزع بود تمام شب ناله کرد.


She is always moaning that she's overworked.

او همیشه آه و ناله می کند که کارش زیاد است.


o, nightingale, don't moan and cry...

منما بلبل مویه و زاری...


to moan one's fate

از سرنوشت خود نالیدن


stop moaning; circumcision is easy!

این قدر ناله نکن؛ ختنه که کاری نداره!


پیشنهاد کاربران

Moan: ➡️ناله کردن😖

زر زر کردن

چس ناله کردن

ناله کردن، غر زدن ، گلایه کردن از چیزی

Moan =groan=ناله کردن

ناله کردن از درد یا ناراحتی

Keep saying what is wrong or bad about sth
غر زدن

Is she entitles to moan?
ایا او حق داره شکایت کنه؟

ناله کردن، غر زدن


کلمات دیگر: