کلمه جو
صفحه اصلی

blindingly

انگلیسی به فارسی

واضح است


انگلیسی به انگلیسی

• in a blinding manner, in the manner of making blind; dazzlingly, with an intense shine

جملات نمونه

1. It was blindingly obvious that Max wasn't really interested.
[ترجمه ترگمان]واضح بود که ماکس واقعا علاقه مند نیست
[ترجمه گوگل]واضح بود که مکس واقعا علاقه مند نبود

2. He came round the corner blindingly fast.
[ترجمه ترگمان]هری به سرعت از گوشه اتاق بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او در گوشه ای به سرعت در حال چرخش بود

3. It is so blindingly obvious that defence must be the responsibility of the state.
[ترجمه ترگمان]کاملا واضح است که دفاع باید مسئولیت دولت باشد
[ترجمه گوگل]این کاملا واضح است که دفاع باید مسئولیت دولت باشد

4. It's blindingly obvious that she's not happy at school.
[ترجمه ترگمان]خیلی واضح است که او در مدرسه خوشبخت نیست
[ترجمه گوگل]واضح است که او در مدرسه خوشحال نیست

5. The latest computers can work at a blindingly fast speed.
[ترجمه ترگمان]آخرین کامپیوترها می توانند با سرعت بسیار سریع کار کنند
[ترجمه گوگل]آخرین رایانه ها می توانند با سرعت چشمگیر کار کنند

6. My brother's dislike for my wife became blindingly clear last month at a wedding reception.
[ترجمه ترگمان]من از اینکه همسرم ماه پیش توی یه مهمونی عروسی به شدت ناراحت شده بود، بدم میومد
[ترجمه گوگل]دوست نداشتن برادر من برای همسرم ماه گذشته در مراسم عروسی واضح بود

7. Doc Croc's Outrageous Adventure isn't the most blindingly original platform outing, but it's certainly no turkey.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین ماجراجویی دکی Croc برای بیرون رفتن از platform اصلی نیست، اما مطمئنا بوقلمون نیست
[ترجمه گوگل]ماجراجویی عجیب و غریب Doc Croc یکی از پرطرفدار ترین پلتفرم های اصلی نیست، اما مطمئنا هیچ بوقلمون نیست

8. It is blindingly obvious that there is not enough money in its coffers to finance the public spending programme.
[ترجمه ترگمان]واضح است که پول کافی در خزانه آن برای تامین بودجه برنامه مخارج عمومی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]به وضوح واضح است که پول کافی در صندوق های خالی آن برای تأمین بودجه برنامه های عمومی نیست

9. In which case the reason was blindingly obvious.
[ترجمه ترگمان]در این صورت، دلیلش خیلی واضح بود
[ترجمه گوگل]در این مورد، علت ظاهرا واضح بود

10. But the blindingly obvious fad is that no one is around to be disturbed.
[ترجمه ترگمان]اما مد روز روشن و روشن آن این است که هیچ کس در اطراف نیست تا مزاحم شود
[ترجمه گوگل]اما ظلمی واضح و آشکار این است که هیچ کس در اطراف خود نگران نیست

11. The reason is blindingly obvious .
[ترجمه ترگمان]دلیلش خیلی واضح است
[ترجمه گوگل]دلیل آن واضح است

12. Is it not all blindingly obvious?
[ترجمه ترگمان]این همه چیز obvious نیست؟
[ترجمه گوگل]آیا این همه آشکار نیست؟

13. Blindingly white and dizzyingly high, this vast salt flat near the crest of the Andes could easily be mistaken for a Salvador Dali painting.
[ترجمه ترگمان]این تخت بزرگ نمک که در نزدیکی قله کوه های آند قرار داشت به راحتی می توانست برای یک نقاشی سالوادور دلی سیر کند
[ترجمه گوگل]به طرز خیره کننده ای سفید و گیج کننده است، این نمک گسترده ای که در نزدیکی قله آند ها قرار دارد می تواند به راحتی برای نقاشی سالوادور دالی اشتباه گرفته شود

14. The light flashed blindingly a bass drum's thunder drowned out thousands of screaming voices.
[ترجمه ترگمان]غرش رعد از یک طبل بزرگ به گوش می رسید و هزاران صدا را در خود غرق کرده بود
[ترجمه گوگل]نور فلاش درخشان یک رعد و برق درام باس غرق شد هزار صدای جیغ کشیدن

15. Things appear blindingly bright and tears come out of my eyes.
[ترجمه ترگمان]همه چیز مثل برق روشن می شود و اشک از چشمانم جاری می شود
[ترجمه گوگل]چیزهایی به نظر می رسد درخشان و اشک از چشمان من بیرون می آید

پیشنهاد کاربران

قید ) بطور خیره کننده ای!
بصورت خیره کننده!
This car is blindingly fast
این ماشین بطور خیره کننده ای سریع است!


کلمات دیگر: